به اطلاع کاربران میرسانیم دو انجمنِ نودهشتیا باهم ادغام شدهاند. با این وجود، تمامی آثار شما محفوظ است و جای نگرانی نیست. در صورتی که مشکل ورود به اکانت خود را دارید، از گزینه "بازیابی پسوورد" استفاده کنید. ایدی تلگرام جهت بروز خطا: @Delbarity
جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'اموزش نویسندگی'.
3 نتیجه پیدا شد
-
نوشتن پایانبندیهای تأثیرگذار | انجمن نودهشتیا
هانیه پروین پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در آموزش نویسندگی
ساختن پایانبندیهای تأثیرگذار: آخرین میخِ محکم روی ذهن خواننده پایانبندی، نقطهای نیست که داستان «تمام» میشود؛ نقطهای است که خواننده شروع میکند به فکر کردن. نویسندهای که پایان خوب مینویسد، نه تنها کتابش را میبندد، بلکه ذهن خواننده را باز میگذارد. داستایوفسکی جایی گفته بود: «داستان خوب، با آخرین جملهاش تمام نمیشود؛ در فکر خواننده ادامه پیدا میکند.» این جمله، شالودهٔ پایانبندی حرفهای است. ۱. پایانبندی چرا اینقدر مهم است؟ پایانبندی، خلاصهای از مهارت نویسنده است: اگر ضعیف باشد، کل سفر داستانی بیاثر میشود. اگر قوی باشد، حتی ضعفهای میانی را میپوشاند. اگر شاهکار باشد… خواننده کتاب را به بغل دستیاش میدهد و میگوید: «بخونش، فقط آخرش رو ببین!» پایانبندی مثل تکهٔ آخر پازل است؛ کوچک اما حیاتی. ۲. انواع پایانبندی در داستان در ادبیات، پایانها به چند دستهٔ اصلی تقسیم میشوند. هرکدام عملکرد و تاثیر متفاوتی دارند. ۱) پایان خوش (Happy Ending) ویژگیها: پیروزی قهرمان حل شدن گره داستان حس رهایی و رضایت مثال: «غرور و تعصب» از جین آستین پایان خوش اگر درست ساخته شود، اصلاً لوس نیست؛ عادلانه است. ۲) پایان تلخ (Tragic Ending) اینجا خواننده از لای انگشتها نگاه میکند؛ در عین درد، حس عمق و معنا میگیرد. مثال: «۱۹۸۴» جورج اورول پایان تلخ، قدرت دارد. ۳) پایان تلخ–شیرین (Bittersweet) محبوبترین مدل عصر مدرن. نه همهچیز خوب میشود، نه همهچیز میمیرد. مثال: «بادبادکباز» خالد حسینی در این پایان، زندگی ادامه دارد اما با زخمی که به ما آگاهی میدهد. ۴) پایان باز (Open Ending) کلاسیکِ ادبیات جدی. نویسنده درِ خانه را نیمهباز میگذارد؛ خواننده خودش تصمیم میگیرد داخل شود یا نه. مثال: پایان «بوف کور» یا «کافکا در کرانه» پایان باز، یک پرسش بزرگ بیپاسخ است. ۵) پایان غافلگیرکننده (Twist Ending) اگر درست اجرا شود، شاهکاری لذتبخش است. اگر بد اجرا شود، مثل ترقهای است که خیس شده. مثال: «اتاق» اما دوناهیو یا «دختر گمشده» گلیان فلین ۳. اصول کلیدی برای ساختن پایانبندی قوی اصل یک: پایان باید منطقی باشد، حتی اگر غیرمنتظره باشد خواننده نخواهد بخشید اگر: شخصیت ناگهان تغییر کند اتفاق بدون زمینه بیفتد معجزه بیهشدار رخ دهد اما اگر پایان غافلگیرکننده باشد و تمام سرنخها از قبل پخش شده باشند؟ خواننده لبخند میزند و میگوید: «آها… چه باهوش!» هاکسلی میگفت: «پایان باید مثل سایه باشد؛ طبیعی اما دنبالِ نور شخصیتها.» اصل دو: پایان باید با «تم» سازگار باشد اگر تم رمان تو دربارهٔ قربانیکردن عشق باشد، پایان خوش مصنوعی خواهد بود. اگر تم امید باشد، پایان کاملاً تاریک خیانت به ساختار داستان است. اصل سه: پایان باید سوال بسازد، نه سخنرانی بدترین نوع پایان این است: «و اینگونه فهمید که عشق مهمتر از همهچیز است.» این جملهها را باید از پنجره انداخت بیرون. نویسندهٔ حرفهای «پیام» را نمیگوید، احساس پیام را میسازد. اصل چهار: پایان باید وزن احساسی داشته باشد این حس ممکن است: آرامش شوک غم امید یا حتی یک لبخند تلخ باشد اما حتماً باید یک حس باشد. حس بیتفاوتی یعنی پایان شکست خورده. اصل پنج: پایان باید خلاصهٔ سفر شخصیت باشد شخصیت باید در پایان، جایی متفاوت از نقطهٔ شروع ایستاده باشد. حتی اگر جهان تغییر نکند، او باید تغییر کند. ۴. تکنیکهای عملی برای نوشتن پایانهای ماندگار ۱. پایان را از اول طراحی کن نویسندگان بزرگ معمولاً پایان را در همان روزهای اول میشناسند. این باعث میشود مسیر داستان به سمت پایان حرکت کند و هر چیز اضافه، خودبهخود حذف شود. ۲. از «اکو» استفاده کن یعنی چیزی که در آغاز کاشتهای، در پایان پژواک داشته باشد. مثلاً: جملهای که دوباره تکرار میشود شیئی که بازمیگردد یک خاطره که کامل میشود این تکنیک، پایان را به آغاز گره میزند و اثر را بسته و کامل میکند. ۳. یک تصویر قوی بگذار، نه یک شعار پایان باید تصویری ماندگار داشته باشد. اورول رمان ۱۹۸۴ را با تصویر نابودی ذهن قهرمان میبندد؛ نه با سخنرانی دربارهٔ دیکتاتوری. ۴. آخرین جمله را وسواسگونه بساز نویسندهها میگویند: «برای نوشتن آخرین جمله، یک روز وقت بگذار.» آخرین جمله باید: موج داشته باشد قابل نقلقول باشد حس را منتقل کند دوپهلو و شاعرانه باشد اما نه مبهم بیهوده ۵. اشتباهات معمول در پایانبندی که باید از آنها فرار کنید پایاندهی ناگهانی، فقط چون نویسنده خسته شده معجزهٔ دقیقهٔ نود پایاننامهنویسی (توضیح پیام) تغییر شخصیت بدون دلیل تبدیل داستان به سریال ترکی برای ادامهٔ جلد بعدی پایان خیلی خوش برای داستان تلخ پایان خیلی تلخ برای داستان رئالیستی ۶. بهعنوان جمعبندی: پایان خوب چه ویژگی دارد؟ یک پایان موفق، سه کار میکند: داستان را میبندد (یا ظاهراً میبندد) احساس میسازد در ذهن خواننده ادامه پیدا میکند اگر پایان تو این سه ارزش را داشته باشد، خواننده وقتی کتاب را میبندد، چند دقیقه نگاهش را وسط هوا نگه میدارد. آن مکث، پیروزی تو است.-
- 3
-
-
-
- اموزش نویسندگی
- نویسندگی نودهشتیا
- (و 5 مورد دیگر)
-
توصیفنویسی مدرن: کم بگو اما دقیق، مثل همینگوی | انجمن نودهشتیا
هانیه پروین پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در آموزش نویسندگی
توصیفنویسی مدرن: کم بگو اما دقیق، مثل همینگوی در روزگاری که خواننده با یک اشاره، دهها کتاب و فیلم و پست را کنار هم قرار میدهد، توصیفنویسی دیگر نمیتواند شبیه کلاسهای انشا باشد؛ طولانی، کشدار و پر از استعارههای خسته. توصیف مدرن، نه کلمهچینیِ بیوقفه است و نه مینیمالیسمِ یخزده؛ بلکه اقتصاد زبان است: استفادهٔ دقیق، حسابشده و هدفمند از واژهها. ارنست همینگوی میگفت: «آنچه نگفتهاید، به اندازهٔ آنچه گفتهاید اهمیت دارد.» این جمله سنگبنای توصیفنویسی مدرن است. ۱. توصیف مدرن چیست؟ توصیف مدرن یعنی: استفاده از کمترین کلماتِ ممکن برای بیشترین اثرِ ممکن نه رمانتیکنمایی، نه زیادهگویی، نه غرق شدن در شعر. در توصیف مدرن، نویسنده میگذارد خواننده تصور کند. اگر تو همهچیز را توضیح دهی، خواننده تماشاچی میشود؛ اما اگر فقط چند عنصر کلیدی بدهی، خواننده شریک خلق اثر میشود. مثلاً: «اتاق سرد بود» → توصیف ضعیف «پنجره باز بود و بخاری خاموش» → توصیف مدرن ۲. چرا توصیف مدرن جذابتر است؟ ۱) سرعت خوانش را بالا میبرد خواننده امروز تحمل توصیف یکصفحهای از پردهٔ سفید کنار پنجره را ندارد. ۲) ذهنیت خواننده را فعال میکند وقتی تو همهچیز را نمیگویی، مغز خواننده خودش تصویر میسازد. مارکز میگوید: «تماشاگر بودن خستهکننده است؛ شریکِ خیال بودن نه.» ۳) شخصیتسازی را طبیعیتر میکند در توصیف مدرن، توصیفها از نگاه شخصیت عبور میکنند، نه از نگاه مؤلف. در نتیجه جهان داستان باورپذیرتر میشود. ۳. اصول عملی توصیفنویسی مدرن اصل یک: بهجای صفت، از جزئیات استفاده کن صفتها معمولاً حس نمیسازند. جزئیات، حس میسازند. «او مرد مهربانی بود» → بیاثر «وقتی لیوان چای آخرش را دیدم، برای من پرش کرد» → مهربانی را نشان داد، نگفت. همینگوی میگفت: «نشان بده، نگو.» اصل دو: توصیف باید به درد داستان بخورد اگر وجودش قصه را تغییر نمیدهد، حذفش کن. موراکامی میگوید: «هر توصیف باید وزن حمل کند.» اصل سه: از چند حس استفاده کن، نه فقط چشم توصیف مدرن با حواس میدرخشد. بوی قهوهٔ سوخته سردی فلز زیر انگشت صدای خشخش روزنامه خواننده در صحنه غوطهور میشود. اصل چهار: از استعارههای تازه استفاده کن نه از آن استعارههای امتحانسالاولی: «چشمانش مثل دو چاه عمیق» «دلش لرزید مثل گنجشک» نه. استعاره باید تازه باشد و مرتبط با شخصیت. مثال مناسب: «چشمانش مثل دو سؤال بیپاسخ به من نگاه میکردند.» اصل پنج: تصویر را کامل نکن؛ یک گوشه را روشن کن در توصیف مدرن، لازم نیست همهچیز را توضیح دهی. یک نقطهٔ دقیق کافی است. هدایت در بوف کور: «در اتاق تاریک، تنها چراغ نفتی بود که نورش روی نیمرخ زن افتاده بود.» همهچیز را نمیگوید؛ فقط یک جزئیات کلیدی که حال و هوا را میسازد. ۴. شگردهای پیشرفتهٔ توصیف مدرن ۱. توصیف را در دل کنش جاسازی کن توصیف نباید مثل ایست بازرسی وسط داستان باشد. بد: «او وارد اتاق شد. اتاق بزرگ بود، دیوارهایش سبز…» خوب: «او وارد شد و بهدنبال جایی برای نشستن گشت. دیوارهای سبز، صندلیها را کوچکتر نشان میدادند.» ۲. راوی را فراموش نکن توصیفی که از زبان یک دختر نوجوان میآید باید با توصیفی که یک پیرمرد میگوید فرق داشته باشد. این همان نکتهای است که فاکنر روی آن تاکید داشت: «توصیف، بخشی از شخصیتپردازی است.» ۳. از تمثیلهای کوچک استفاده کن نه استعارههای گنده؛ تمثیلهای کوچک و روزمره. مثلاً: «دستهایش سرد بود، مثل لیوان آبی که روی میز فراموش شده باشد.» ۵. تمرینهای کاربردی برای تقویت توصیف مدرن تمرین اول: حذف صفات یک پاراگراف بنویس و تمام صفات را حذف کن. با جزئیات جایگزینشان کن. تمرین دوم: توصیف از نگاه شخصیت یک اتاق را از نگاه سه نفر توصیف کن: یک کودک یک سرباز یک عاشق خواهی دید که یک اتاق، سه جهان متفاوت میشود. تمرین سوم: توصیف با سه حس یک صحنهٔ ساده مثل «نشستن در کافه» را با شنیدن، لمس کردن و بو کشیدن توصیف کن؛ نه با دیدن. ۶. جمعبندی توصیفنویسی مدرن نه کمکاری است و نه سختگیری؛ بلکه مهندسی دقیق احساس با حداقل کلمات است. نویسندهای که این سبک را بلد باشد، میتواند با سه جمله، جهانی بسازد که سالها در ذهن خواننده بماند. همینگوی با طنز میگفت: «اگر بخواهید ماه را توصیف کنید، فقط کافی است بگویید: ماه بود.» هدف همین است: ساده، دقیق، بیحرفِ اضافه.-
- 2
-
-
- اموزش نویسندگی
- اموزش نویسندگی در نودهشتیا
-
(و 3 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
چطور ایده های جدید پیدا کنیم | انجمن نودهشتیا
هانیه پروین پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در آموزش نویسندگی
چطور ایدههای جدید پیدا کنیم؟ (و چرا همیشه به نظر میرسه ایدهها فرار کردن؟) همه ما روزی به نقطهای میرسیم که پشت میز نشستهایم، قلم در دست، کیبورد زیر انگشتهایمان، اما هیچ ایدهای به ذهنمان نمیآید. گاهی احساس میکنیم که ایدهها رفتهاند تعطیلات و از این به بعد هیچ وقت برنمیگردند. اگر شما هم از اون دسته نویسندههایی هستید که گاهی به این فکر میکنید که "من دیگه چیزی برای نوشتن ندارم"، خب، باید بگم شما تنها نیستید! اول از همه باید بهتون بگم: نویسندههای بزرگ هم همزمان با شما این مشکل رو تجربه کردن. مارک تواین گفته بود: "نوشتن مثل دویدن در یک جنگل تاریک است، هرچه بیشتر بدوی، بیشتر به درختها میخوری." پس اگه ایدهها فرار میکنند، هیچ مشکلی نیست! همه این مراحل رو پشت سر میگذاریم. 1. دقت به جزئیاتِ روزمره بعضی وقتها ایدهها نزدیکترین چیزها به ما هستند، فقط باید بهشون توجه کنیم. شاید به نظر عجیب باشه، ولی خونهتان، مسیر رفت و آمدتان، یا حتی همان چای داغی که هر روز میخورید، میتوانند به منبعی از ایده تبدیل شوند. نویسنده معروف، هاروکی موراکامی، در کتابش گفته که وقتی روزها به دقت به جزئیات زندگی نگاه کنیم، دنیای جدیدی از ایدهها در ذهن باز میشود. چطور میشود این کار را کرد؟ فرض کنید، امروز با دقت به صدای باران، رنگ آسمان، یا حتی رفتار عجیب یک گربه توی محله نگاه کنید. اینها همه میتوانند به ایدههای جذاب برای داستان تبدیل شوند. گاهی یک تصویر یا یک حس کوچک میتواند دنیای داستانی شما را بسازد. 2. تغییر محیط و جلب انگیزه جدید گاهی برای پیدا کردن ایدههای تازه، باید محیطتان را تغییر دهید. جالبه که از نویسندگان معروف مثل استیفن کینگ شنیدهایم که میگن «من همیشه در کافهها مینویسم، چون تغییر محیط میتواند خلاقیت رو تحریک کنه». شما هم میتوانید همین کار رو بکنید. از خانه بیرون بزنید، به کتابفروشی بروید، به پارک بروید یا حتی روی یک نیمکت در کنار دریاچه بنشینید. فقط اینکار رو انجام بدید و اجازه بدهید که ایدهها به سمت شما بیایند. 3. خواندن، خواندن، خواندن! بله، خواندن. شاید بعضی وقتها فکر کنید که اگر همیشه در حال مطالعه باشید، ایدههای خودتان رو از دست میدهید، ولی اصلاً اینطور نیست! خواندن، حتی کتابهایی که به طور مستقیم ربطی به ژانر شما ندارند، میتواند دروازهای به دنیای جدید از ایدهها باشد. نویسنده بزرگ، آنه فرانک، میگفت: "کتابها میتوانند معجزه کنند، حتی اگر شما از آنها چیزی یاد نگیرید، باز هم ذهن شما را پر میکنند." اینطور که میبینید، حتی وقتی فکر میکنید به دنبال ایده نمیگردید، در اصل ذهن شما در حال کار کردن است. 4. حرف زدن با دیگران خیلی از اوقات، ایدههای جدید به صورت ناگهانی و از صحبتهای روزمره به ذهن میآید. شاید با دوستانتان در مورد فیلمی که دیدید حرف میزنید و ناگهان یک بخش از مکالمه میتواند تبدیل به بخشی از داستان شما شود. جبران، نویسنده مشهور، هم میگفته که برای نوشتن، "باید گوش بدهید، گاهی اوقات بیشتر از آنکه حرف بزنید." 5. از هر چیزی الهام بگیرید، حتی اشتباهات! حتماً شنیدید که میگن "اشتباهات بهترین معلمان هستند". اما شاید خیلی از شما به این فکر کنید که اشتباهات چی ربطی به ایده دارند؟ راستش، اشتباهات شما میتوانند پایهگذار داستانهای جذاب باشند. یکی از نویسندگان مورد علاقهام، جان اشتاینبک، در کتابش گفت که «تمامی تجربیات ما، حتی آنهایی که اشتباه به نظر میآیند، به ما کمک میکنند تا داستان خود را پیدا کنیم.» بنابراین اگر اشتباهی کردید، اجازه دهید که اشتباهات تبدیل به فرصتی برای خلق ایدههای تازه شوند. 6. در نهایت، صبر و زمان، مهمترینها هستند! هیچ چیزی به اندازهی صبر در این مسیر کمک نمیکند. اگر ایدهای پیدا نکردید، نباید ناراحت بشید. همانطور که جین آستن گفته بود: "نوشتن یک عمل صبورانه است." باید به خودتان فرصت بدهید تا ایدهها به شکلی طبیعی و آرام به ذهنتان برسند. --- جمعبندی: حالا که تا اینجا پیش اومدی، وقتشه که به خودت یادآوری کنی که ایدهها همیشه به شکل معجزهوار ظاهر نمیشوند. آنها در اطراف ما هستند، منتظرند که بهشان توجه کنیم. بنابراین با دید باز به دنیا نگاه کن، وقت بگذار، و از اشتباهات خود نترس. به یاد داشته باش که هر نویسنده بزرگی هم روزی با این چالش روبرو شده. حالا وقتشه که از جایت بلند بشی، یک فنجان چای بریزی، و اجازه بدی که ایدهها سراغت بیان. ما اینجا هستیم که ببینیم کدوم یکی از این ایدهها، روزی به یک شاهکار تبدیل میشود!-
- نویسندگی
- اموزش نویسندگی
-
(و 3 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :