جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'اصول نویسندگی'.
2 نتیجه پیدا شد
-
چگونه یک رمان اجتماعی بنویسیم؟ | انجمن نودهشتیا
هانیه پروین پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در آموزش نویسندگی
چگونه یک رمان اجتماعی بنویسیم؟ نوشتن رمان اجتماعی مثل رفتن به یک مهمانی بزرگ است؛ باید با آدمهای مختلف حرف بزنی، قصههایشان را بشنوی، حواست باشد که چه کسی با چه کسی مشکل دارد و البته سعی کنی وسط ماجرا گم نشوی! این نوع رمانها آینهای از جامعه هستند، با همهی خوشیها، دردها، تضادها و تغییراتش. اگر دوست داری یک رمان اجتماعی بنویسی که هم جذاب باشد و هم تأثیرگذار، بیا ببینیم از کجا باید شروع کرد. 1. یک مسئلهی اجتماعی برای داستانت پیدا کن اول از همه، باید بدانی که داستانت قرار است دربارهی چه موضوعی باشد. رمان اجتماعی حول یک مسئلهی مهم میچرخد، چیزی که مردم با آن درگیرند، از نابرابری و فقر گرفته تا تغییرات فرهنگی و شکاف نسلی. اما یادت باشد که فقط انتخاب یک موضوع کافی نیست، بلکه باید از دل جامعه آن را درک کنی. مثال: فرض کن میخواهی دربارهی مشکلات جوانان در پیدا کردن شغل بنویسی. خب، فقط اینکه بنویسی «قهرمان قصهام بیکار است و ناامید»، کافی نیست. باید ببینی چرا این مشکل وجود دارد؟ چه تأثیری روی زندگی و روابطش دارد؟ چطور با آن کنار میآید؟ آیا جامعه در حال تغییر است یا این مشکل همیشه بوده؟ 2. شخصیتهایی بساز که واقعی باشند، نه شعار بدهند یک اشتباه بزرگ در رمانهای اجتماعی این است که شخصیتها را به آدمهای خشک و کلیشهای تبدیل کنیم؛ مثلاً یک آدم بدِ مطلق که مسئول همهی بدبختیهاست، یا یک قهرمان معصوم که فقط برای عدالت میجنگد. اما زندگی اینطور نیست! آدمها پیچیدهاند، گاهی اشتباه میکنند، گاهی پشیمان میشوند، گاهی بین درست و غلط گیر میکنند. راهکار: به جای اینکه شخصیتت را فقط بر اساس ایدههای ذهنی خودت بسازی، نگاهی به اطرافت بینداز. مردم واقعی را ببین، حرفهایشان را بشنو، از تجربیاتشان استفاده کن. مثلا اگر شخصیتت یک معلم است که با مشکلات نظام آموزشی درگیر است، با چند معلم صحبت کن، ببین دغدغههای واقعیشان چیست. چگونه انگیزه نوشتن را حفظ کنیم 3. حرفهایت را در قصه بپیچ، نه در سخنرانی! بعضی نویسندهها وسط داستان یادشان میرود که دارند رمان مینویسند، نه مقالهی اجتماعی! یعنی یکهو یکی از شخصیتها شروع میکند به سخنرانی دربارهی عدالت، سیاست یا فرهنگ، آن هم بهطرزی که بیشتر شبیه یک بیانیه است تا دیالوگ طبیعی. این کار نهتنها داستان را کند میکند، بلکه خواننده را هم پس میزند. راهکار: بهجای اینکه ایدههایت را مستقیم بیان کنی، آنها را در رفتار، دیالوگها و تصمیمهای شخصیتها نشان بده. مثلا اگر میخواهی نقدی به اختلاف طبقاتی داشته باشی، بهجای اینکه یک صفحه پر از توضیحات دربارهی فقر و ثروت بنویسی، صحنهای را خلق کن که در آن شخصیت فقیر مجبور میشود با یک چالش واقعی روبهرو شود، مثلا با دیدن قیمت بالای یک کتاب، از خریدنش صرفنظر کند. 4. جامعهای که توصیف میکنی، زنده باشد یکی از ویژگیهای مهم رمان اجتماعی این است که جامعهی داستان بهاندازهی شخصیتهایش زنده و واقعی باشد. این یعنی چه؟ یعنی شهر، خیابانها، محلهها، آدمهای فرعی و حتی شغلها باید حس واقعیت بدهند. مثال: اگر داستانت در یک محلهی قدیمی اتفاق میافتد، توصیفهای دقیق از کوچهها، مغازههای کوچک، آدمهای محلی و حتی لهجه و لحن صحبت کردنشان، باعث میشود دنیای داستان واقعیتر شود. ۵ روش براش شروع رمان ! 5. بهجای قضاوت، واقعیت را نشان بده نوشتن رمان اجتماعی وسوسهبرانگیز است، چون میتوانی دیدگاههایت را دربارهی جامعه بیان کنی. اما نکتهای که خیلی مهم است این است که نباید زود قضاوت کنی و یک طرف ماجرا را در نظر بگیری. مثال: فرض کن داستانت دربارهی یک دختر و پسر از دو طبقهی اجتماعی متفاوت است که عاشق هم میشوند. بهجای اینکه فقط یکی از این طبقات را قربانی و دیگری را ظالم نشان بدهی، باید پیچیدگیهای هر دو را بررسی کنی. مثلا شاید پسر ثروتمند داستان هم تحت فشار انتظارات خانوادهاش باشد، یا دختر فقیر داستان هم گاهی دچار اشتباه شود. 6. پایانهای واقعی و تأثیرگذار بنویس بعضیها فکر میکنند چون دارند یک رمان اجتماعی مینویسند، حتماً باید پایان آن غمانگیز و تلخ باشد، انگار که هرچه داستان تلختر باشد، حرفش مهمتر است! اما این درست نیست. مهم این است که پایان داستان، باورپذیر و در چارچوب قصه باشد. راهکار: قبل از نوشتن پایان، به تأثیری که میخواهی روی خواننده بگذاری فکر کن. آیا میخواهی او را به فکر فرو ببری؟ آیا میخواهی امید بدهی؟ آیا میخواهی نشان بدهی که جامعه در حال تغییر است؟ بهترین پایان، پایانی است که در ذهن خواننده باقی بماند و او را وادار کند که دربارهی داستان فکر کند. چطور یک رمان تاریخی خوب بنویسیم ؟! 7. مطالعه کن، مشاهده کن، تحقیق کن نوشتن رمان اجتماعی بدون شناخت عمیق از جامعه، مثل رانندگی در جادهای ناشناخته بدون نقشه است. اگر میخواهی دربارهی یک موضوع خاص بنویسی، فقط به شنیدهها اکتفا نکن، بلکه دربارهی آن تحقیق کن. کتابها، مقالات، فیلمهای مستند و حتی گفتوگو با افرادی که در آن حوزه زندگی کردهاند، میتوانند دیدگاه تو را گستردهتر کنند. مثال: اگر داستانت دربارهی کارگران یک کارخانه است، بهتر است دربارهی شرایط کاری آنها، مشکلاتشان و حتی اصطلاحات رایجی که استفاده میکنند تحقیق کنی. این جزئیات باعث میشود داستانت واقعیتر به نظر برسد. 8. به مخاطب احترام بگذار یک نکتهی مهم این است که خوانندهی تو انسان باهوشی است. لازم نیست همهچیز را برایش توضیح بدهی یا دائم تأکید کنی که «ببین، این داستان چقدر مهم است!». اگر قصهات خوب نوشته شده باشد، خودش حرفش را خواهد زد. خواننده باید بتواند خودش به نتیجه برسد، نه اینکه نویسنده مستقیم نتیجه را در دهانش بگذارد. چطور رمان عاشقانه بنویسم جمعبندی نوشتن یک رمان اجتماعی کار سادهای نیست، اما اگر با دقت و ظرافت جلو بروی، میتوانی داستانی بنویسی که هم تأثیرگذار باشد و هم ماندگار. - موضوعی مهم و واقعی پیدا کن. - شخصیتهایت را زنده و چندبعدی بساز. - قصه را به سخنرانی تبدیل نکن. - جامعهی داستان را واقعی نشان بده. - بهجای قضاوت، پیچیدگیهای ماجرا را نشان بده. - پایان مناسبی برای داستانت انتخاب کن. - تحقیق کن و شناخت دقیقی از موضوع داشته باش. - به خواننده اجازه بده که خودش فکر کند. و در نهایت، از نوشتن لذت ببر! چون یک رمان اجتماعی خوب، فقط یک داستان نیست، بلکه پنجرهای است به دنیای واقعی، با همهی زیباییها و تناقضهایش.-
- رمان اجتماعی
- آموزش نوشتن
- (و 5 مورد دیگر)
-
چطور نوشتن رو منظم کنم؟ (چطور از اون فاز «امروز نوشتن ندارم» بیرون بیایم؟) حتماً شما هم مثل خیلی از نویسندهها گاهی به این فکر میکنید که "امروز نمیتونم بنویسم، فردا بهتر میشه!" بعد فردا میاد و دوباره همون حرف. خب، این اتفاق شاید برای همه ما پیش بیاد، ولی واقعیت اینه که اگر نوشتن رو منظم نکنیم، ممکنه داستانهایمون توی ذهنتون بمونن و هیچ وقت به کاغذ نیان. اما نگرانی نباشید، ما راهحل داریم! قبل از هر چیز، بیاید یک واقعیت تلخ رو بپذیریم: نوشتن یک عادت است، نه یک الهام لحظهای! نویسندگان بزرگ، از هاروکی موراکامی گرفته تا استیفن کینگ، هر کدوم ساعتهای زیادی رو برای نوشتن اختصاص میدن. موراکامی که حتی گفته "من روزی ۴ تا ۵ ساعت مینویسم، حتی وقتی هیچ انگیزهای ندارم!" پس یاد بگیریم که نوشتن باید جزئی از روتین زندگیمون بشه، نه یک فعالیت تصادفی. 1. برنامهریزی واقعگرایانه داشته باشیم اینکه بگیم "من میخواهم هر روز ۵ هزار کلمه بنویسم" شاید برای هفته اول جذاب باشه، ولی بعد از مدتی با بیحالی و احساس شکست روبرو میشیم. بهتره که اول هدفهای کوچکتر و واقعبینانهتر داشته باشیم. مثلاً شاید شما بتونید روزی ۵۰۰ کلمه بنویسید، یا شاید بهتر باشه که در ابتدا روزی یک ساعت بنویسید. یادمون باشه که "کم شروع کن، ولی زیاد پیش برو"! نویسنده معروف، استیفن کینگ، خودش هم گفته: "نویسندگی به انضباط نیاز داره، نه استعداد." پس با برنامهریزی شروع کنید و به تدریج تعداد کلمات یا زمان نوشتن رو افزایش بدید. 2. وقت مشخصی رو به نوشتن اختصاص بدید همه ما میدونیم که برای نوشتن به انرژی و زمان نیاز داریم، ولی وقتی وقت نوشتن رو توی برنامهمون مشخص نکنیم، ممکنه همیشه "هیچ وقتی" برای نوشتن پیدا نشه. بهتره که برای نوشتن یک ساعت خاص در روز رو انتخاب کنیم. مثلاً صبح قبل از شروع کار یا شب قبل از خواب. حتی ممکنه برای نوشتن در آخر هفتهها وقت بذارید. از نکات جالب اینه که نویسندگان بزرگ مثل جرج آر.آر. مارتین هم میگن که «نوشتن یک عادت روزانه است، نه یک پروژهی گاهبهگاه!» یعنی باید به نوشتن مثل یک کار روزانه نگاه کرد، نه یک فعالیت تصادفی. 3. محیط مناسب رو پیدا کنیم شاید شما هم مثل من گاهی وقتی روی لپتاپ میشینید و شروع به نوشتن میکنید، چیزی نمیاد. یه نگاه به اطراف میکنید و یهو یاد چیزای مختلف میافتید: ایمیلها، پیامها، و شبکههای اجتماعی. خب، برای منظم نوشتن باید محیطی رو پیدا کنید که کمترین حواسپرتی رو داشته باشه. ممکنه برای شما یک کافه شلوغ خیلی عالی باشه، یا شاید یک گوشه دنج در خونه که فقط خودتان و کاغذ باشین. نویسنده مشهور، فاکنر، گفته بود: "هر نویسنده باید یک میز و یک صندلی مخصوص به خودش داشته باشه تا بتونه خودشو پیدا کنه." اینجا هم اشاره داره به این که محیط نوشتن خیلی مهمه. پس فضای مناسب رو پیدا کنید و خودتون رو محدود به همونجا کنید. 4. تکنیک «نوشتن بدون توقف» رو امتحان کنید این تکنیک خیلی سادهس: بدون اینکه به اشتباهات فکر کنید یا دست از نوشتن بردارید، بنویسید. ممکنه این روش خیلی ترسناک به نظر برسه، اما وقتی ذهن شما توی فاز نوشتن بدون توقف میره، داستان به راحتی از ذهن به کاغذ منتقل میشه. شما فقط باید روی نوشتن تمرکز کنید، نه روی ویرایش. ویلیام فاکنر که یکی از نویسندگان مشهور بود، گفته: "هیچ وقت اول کار نباید ویرایش کرد، باید نوشت تا آخر و بعداً اصلاحش کرد." این نکته باعث میشه که تمرکز شما فقط روی نوشتن باشه، نه روی کامل بودن! 5. از روزهای بیانگیزه نترسید گاهی اوقات ممکنه با روزهایی روبرو بشید که هیچ ایدهای ندارید یا اصلاً انگیزه نوشتن ندارید. این برای همه نویسندهها پیش میاد. جرج اورول، نویسنده معروف، گفته بود: "نوشتن همیشه با درد همراه است، ولی باید این درد رو به دوش کشید." این یعنی این که نویسنده باید با روزهای سخت کنار بیاد و نباید اجازه بده که یک روز بد باعث بشه کل پروژه رو کنار بذاره. حتی اگر یک جمله هم بنویسید، مهم اینه که این روند ادامه پیدا کنه. 6. خودتان را به چالش بکشید برای اینکه نوشتن رو منظم کنید، گاهی باید خودتان را به چالش بکشید. مثلاً میتوانید با خودتان مسابقه بگذارید که در مدت یک ساعت بیشتر از ۵۰۰ کلمه بنویسید یا یک هفته بدون وقفه هر روز بنویسید. چالشها میتوانند هیجان و انگیزه زیادی برای ادامه نوشتن ایجاد کنند. خودتان را با اهدافتون آشنا کنید و به خودتان جایزه بدهید! شاید بعد از نوشتن یک فصل یا تکمیل یک بخش از داستان، از خودتان با یک غذای خوشمزه یا یک استراحت دلچسب قدردانی کنید. --- جمعبندی: یادگرفتن نظم در نوشتن مثل یادگرفتن هر عادت دیگهای است. مهم اینه که شروع کنید و اجازه بدید زمان و تمرین شما رو به یک نویسنده منظم تبدیل کنه. به خودتون فشار نیارید که همهچیز باید بیعیب و نقص باشه، بلکه فقط نوشتن رو جزئی از زندگی روزانهتون کنید و از لذت این روند بهره ببرید. یادتون باشه: هر نویسنده بزرگ، روزی نویسندهای بود که هنوز نمیدونست چطور نوشتن رو منظم کنه!
-
- 1
-
-
- آموزش نوشتن
- آموزش نویسندگی
- (و 4 مورد دیگر)