جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'آموزش نوشتن'.
6 نتیجه پیدا شد
-
خب دوستان ببینید نویسندگی فقط یه شاخه نیست. شما فرض کنید انتخاب رشته انجام بدی، میای تمامی رشته هارو زیر نظر میگیری و آخر سر رشتهای که دوستش داری رو انتخاب میکنی... نویسندگیهم این مدلی هست، که از جمله زیر شاخه های نویسندگی: ۱: شعر نویسی ۲:رمان نویسی ۳: داستان نویسی ۴: نمایشنامه نویسی و خیلی از موارد بیشترکه براتونتوضیحمیدم.
-
چطور شخصیت مرد کاریزماتیک خلق کنم؟ | انجمن نودهشتیا
هانیه پروین پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در آموزش نویسندگی
چطور شخصیت مرد کاریزماتیک خلق کنم؟ مردان کاریزماتیک همیشه جذاب و دلنشین هستند؛ چه در دنیای واقعی و چه در داستانها. آنها نوعی جاذبه خاص دارند که باعث میشود اطرافیانشان بهشدت تحت تأثیر قرار بگیرند. اما اگر بخواهی چنین شخصیتی برای داستانت بسازی، فقط به یک ظاهر جذاب یا سخنرانیهای قوی بسنده نکن! کاریزما چیزی فراتر از ظاهر است؛ بلکه یک ویژگی است که در رفتار، گفتار، تعاملات اجتماعی و حتی در نحوهی نگاه کردن به دنیا ظهور پیدا میکند. حالا بیایید ببینیم چطور میتوانیم چنین شخصیت جذابی بسازیم که داستان را روشن کند و دل خواننده را ببرد. 1. اعتماد به نفس بینظیر اما نه خودخواهانه اولین ویژگی که هر مرد کاریزماتیک باید داشته باشد، اعتماد به نفس است. این اعتماد به نفس نباید به غرور یا خودبزرگبینی تبدیل شود، بلکه باید از درون شخصیتش بیرون بیاید. او باید بداند که تواناییهایی دارد، اما هیچوقت به خود اجازه نمیدهد که از دیگران برای این تواناییها بالاتر باشد. این شخصیت به هیچوجه نیاز به تأیید ندارد و بهطور طبیعی جذاب است. راهکار: - نشان بده که او همیشه مطمئن است که چه کاری میخواهد انجام دهد، حتی در شرایط بحرانی. - این اعتماد به نفس را با کمی دلسوزی و فروتنی همراه کن. مثلا او میتواند کاری را انجام دهد که همه از آن میترسند، اما با برخوردی آرام و بیادعا. 2. توانایی گوش دادن و توجه به دیگران مردان کاریزماتیک معمولاً شنوندگان خوبی هستند. آنها به دیگران گوش میدهند و این حس را منتقل میکنند که هر کسی که با آنها صحبت میکند، مهم است. این ویژگی باعث میشود دیگران احساس کنند که شخصیت مورد نظر توجه خاصی به آنها دارد و به همین دلیل، بهشدت تحت تأثیر قرار میگیرند. راهکار: - نشان بده که شخصیت اصلی در مکالماتش توجه خاصی به جزئیات دارد. شاید او از یک نکته کوچک که شخصی دیگر گفته یاد میکند یا به یاد میآورد که چه چیزی برای کسی مهم است. - او ممکن است با تکان دادن سر یا ایجاد تماس چشمی نشان دهد که در حال گوش دادن است و برای آن فرد اهمیت قائل است. چطور یک رمان عاشقانه پرطرفدار بنویسیم؟ 3. اراده قوی و توانایی رهبری یک مرد کاریزماتیک نمیترسد که مسئولیت را بر عهده بگیرد. او در مواقع سخت و پیچیده در مقابل مشکلات میایستد و توانایی رهبری گروه یا موقعیتهای دشوار را دارد. این ویژگی باعث میشود که دیگران به او اعتماد کنند و از او پیروی کنند. راهکار: - شخصیت باید در شرایط بحرانی تصمیمات قاطع و درستی بگیرد. حتی اگر از او بپرسند که چرا چنین تصمیمی گرفته، او با اعتماد به نفس کامل جواب میدهد. - او میتواند دیگران را به سمت یک هدف مشترک هدایت کند، بدون اینکه لازم باشد از زور یا دستورات مستقیم استفاده کند. 4. خونسردی در مواجهه با بحرانها هیچچیز به اندازهی خونسرد بودن در مواجهه با بحرانها کاریزماتیک نیست. وقتی همه دچار استرس یا نگرانی میشوند، مرد کاریزماتیک آرامش خود را حفظ میکند و این حس را به دیگران منتقل میکند. این ویژگی باعث میشود دیگران او را بهعنوان یک منبع ثبات و اطمینان ببینند. راهکار: - در صحنههایی که دیگران به شدت مضطرب هستند، شخصیت باید آرامش خود را حفظ کند. مثلا ممکن است در یک موقعیت خطرناک با لبخند به دیگران بگوید: «نگران نباشید، همهچیز درست خواهد شد.» - او در چنین مواقعی تصمیمات منطقی میگیرد و از اقدامات impulsive خودداری میکند. چطور ایده های جدید پیدا کنیم 5. صداقت و صدای درونی قوی مردان کاریزماتیک باید باور داشته باشند که صداقت در هر موقعیتی مهم است. آنها نمیترسند که نظرات واقعیشان را بیان کنند و اگر اشتباهی مرتکب شوند، از پذیرفتن آن نمیترسند. این ویژگی باعث میشود که دیگران به آنها اعتماد کنند و از رفتارشان الگوبرداری کنند. راهکار: - شخصیت باید در موقعیتهای مختلف صادق باشد، حتی اگر این صداقت باعث ایجاد مشکلاتی شود. برای مثال، او ممکن است در یک موقعیت حساس به کسی بگوید که فکر میکند ایدهاش اشتباه است، اما این را بهطرزی محترمانه و معقول بیان کند. - او در عین صداقت، توانایی ابراز احساسات خود را دارد و این صداقت به او کمک میکند تا ارتباطات عمیقتری برقرار کند. 6. شوخطبعی و حس سرگرمی هیچ چیز به اندازهی یک شوخی به موقع نمیتواند جاذبهی مرد کاریزماتیک را افزایش دهد. یک مرد کاریزماتیک معمولاً فردی با حس شوخطبعی است که توانایی دارد هر موقعیتی را با یک شوخی بهبود بخشد. اما نکتهی مهم این است که شوخطبعی او باید طبیعی باشد و به موقع استفاده شود. راهکار: - شخصیت باید در موقعیتهای پرتنش یا خستهکننده از شوخیهای ظریف استفاده کند. مثلاً وقتی همه به شدت درگیر یک مشکل هستند، او با یک شوخی ساده فضا را از تنش خارج میکند. - شوخیهای او باید از نوعی خودآگاهی باشد؛ بهعنوان مثال، او ممکن است با خود شوخی کند یا به رفتارهای خود اشاره کند بدون اینکه باعث بیاحترامی به دیگران شود. 7. قدرت زبان بدن زبان بدن نقش مهمی در کاریزما دارد. مرد کاریزماتیک باید از زبان بدنش بهطور مؤثر استفاده کند تا اعتماد به نفس و جذابیتش را نشان دهد. او بهطور طبیعی از حرکات بدنش برای تأثیرگذاری بیشتر استفاده میکند، بدون اینکه بهنظر برسد در حال تظاهر است. راهکار: - شخصیت باید از حرکات بدنی باز و اعتماد به نفس استفاده کند؛ مثلاً ایستاده با شانههای صاف و نگاه مستقیم به چشمها. - او ممکن است در موقعیتهای اجتماعی بهطور طبیعی وارد فضاهای شخصی افراد شود، اما با احترام و بهطور غیرتهاجمی این کار را انجام دهد. - استفاده از لبخندهای واقعی و تماس چشمی به خواننده احساس میدهد که شخصیت مهم و تأثیرگذار است. 8. دلمشغولیها و جاهطلبیها مرد کاریزماتیک باید انگیزههای شخصی و جاهطلبیهای خاص خود را داشته باشد. او باید چیزی برای پیگیری داشته باشد که از آن احساس رضایت کند و این به او کمک میکند تا دیگران را به سمت خود جذب کند. راهکار: - شخصیت باید در داستان با هدفی بزرگتر از خود به جلو حرکت کند. این هدف میتواند شغلی، اجتماعی یا حتی شخصی باشد. - آنها باید نشان دهند که در حال تلاش برای رسیدن به این هدف هستند، حتی اگر این مسیر دشوار باشد. این جاهطلبی و انگیزه میتواند خواننده را به خود جذب کند. توصیه های هاروکی موراکامی به نویسندگان جمعبندی خلق یک مرد کاریزماتیک برای داستان، بیشتر از داشتن ویژگیهای ظاهری جذاب به عمق شخصیت و رفتار او بستگی دارد. او باید فردی باشد که احساسات و انرژیهای مثبت خود را به دیگران منتقل میکند، اعتماد به نفس دارد، و در عین حال انسانی است که دیگران از او الهام میگیرند. - اعتماد به نفس واقعی داشته باشد، بدون غرور. - شنوندگان خوبی باشد و به دیگران توجه کند. - توانایی رهبری و تصمیمگیری در شرایط بحرانی را داشته باشد. - خونسرد باشد و آرامش را منتقل کند. - صداقت و قدرت بیان احساسات واقعی را داشته باشد. - شوخطبع و دارای حس سرگرمی باشد. - از زبان بدن بهطور مؤثر استفاده کند. - هدفمند و با جاهطلبی باشد. و در نهایت، مهمترین ویژگی: او باید جذاب باشد، اما نه به خاطر آنچه که دارد، بلکه به خاطر آنچه که هست.-
- 1
-
-
- آموزش نوشتن
- آموزش نویسندگی
- (و 5 مورد دیگر)
-
چگونه یک رمان اجتماعی بنویسیم؟ | انجمن نودهشتیا
هانیه پروین پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در آموزش نویسندگی
چگونه یک رمان اجتماعی بنویسیم؟ نوشتن رمان اجتماعی مثل رفتن به یک مهمانی بزرگ است؛ باید با آدمهای مختلف حرف بزنی، قصههایشان را بشنوی، حواست باشد که چه کسی با چه کسی مشکل دارد و البته سعی کنی وسط ماجرا گم نشوی! این نوع رمانها آینهای از جامعه هستند، با همهی خوشیها، دردها، تضادها و تغییراتش. اگر دوست داری یک رمان اجتماعی بنویسی که هم جذاب باشد و هم تأثیرگذار، بیا ببینیم از کجا باید شروع کرد. 1. یک مسئلهی اجتماعی برای داستانت پیدا کن اول از همه، باید بدانی که داستانت قرار است دربارهی چه موضوعی باشد. رمان اجتماعی حول یک مسئلهی مهم میچرخد، چیزی که مردم با آن درگیرند، از نابرابری و فقر گرفته تا تغییرات فرهنگی و شکاف نسلی. اما یادت باشد که فقط انتخاب یک موضوع کافی نیست، بلکه باید از دل جامعه آن را درک کنی. مثال: فرض کن میخواهی دربارهی مشکلات جوانان در پیدا کردن شغل بنویسی. خب، فقط اینکه بنویسی «قهرمان قصهام بیکار است و ناامید»، کافی نیست. باید ببینی چرا این مشکل وجود دارد؟ چه تأثیری روی زندگی و روابطش دارد؟ چطور با آن کنار میآید؟ آیا جامعه در حال تغییر است یا این مشکل همیشه بوده؟ 2. شخصیتهایی بساز که واقعی باشند، نه شعار بدهند یک اشتباه بزرگ در رمانهای اجتماعی این است که شخصیتها را به آدمهای خشک و کلیشهای تبدیل کنیم؛ مثلاً یک آدم بدِ مطلق که مسئول همهی بدبختیهاست، یا یک قهرمان معصوم که فقط برای عدالت میجنگد. اما زندگی اینطور نیست! آدمها پیچیدهاند، گاهی اشتباه میکنند، گاهی پشیمان میشوند، گاهی بین درست و غلط گیر میکنند. راهکار: به جای اینکه شخصیتت را فقط بر اساس ایدههای ذهنی خودت بسازی، نگاهی به اطرافت بینداز. مردم واقعی را ببین، حرفهایشان را بشنو، از تجربیاتشان استفاده کن. مثلا اگر شخصیتت یک معلم است که با مشکلات نظام آموزشی درگیر است، با چند معلم صحبت کن، ببین دغدغههای واقعیشان چیست. چگونه انگیزه نوشتن را حفظ کنیم 3. حرفهایت را در قصه بپیچ، نه در سخنرانی! بعضی نویسندهها وسط داستان یادشان میرود که دارند رمان مینویسند، نه مقالهی اجتماعی! یعنی یکهو یکی از شخصیتها شروع میکند به سخنرانی دربارهی عدالت، سیاست یا فرهنگ، آن هم بهطرزی که بیشتر شبیه یک بیانیه است تا دیالوگ طبیعی. این کار نهتنها داستان را کند میکند، بلکه خواننده را هم پس میزند. راهکار: بهجای اینکه ایدههایت را مستقیم بیان کنی، آنها را در رفتار، دیالوگها و تصمیمهای شخصیتها نشان بده. مثلا اگر میخواهی نقدی به اختلاف طبقاتی داشته باشی، بهجای اینکه یک صفحه پر از توضیحات دربارهی فقر و ثروت بنویسی، صحنهای را خلق کن که در آن شخصیت فقیر مجبور میشود با یک چالش واقعی روبهرو شود، مثلا با دیدن قیمت بالای یک کتاب، از خریدنش صرفنظر کند. 4. جامعهای که توصیف میکنی، زنده باشد یکی از ویژگیهای مهم رمان اجتماعی این است که جامعهی داستان بهاندازهی شخصیتهایش زنده و واقعی باشد. این یعنی چه؟ یعنی شهر، خیابانها، محلهها، آدمهای فرعی و حتی شغلها باید حس واقعیت بدهند. مثال: اگر داستانت در یک محلهی قدیمی اتفاق میافتد، توصیفهای دقیق از کوچهها، مغازههای کوچک، آدمهای محلی و حتی لهجه و لحن صحبت کردنشان، باعث میشود دنیای داستان واقعیتر شود. ۵ روش براش شروع رمان ! 5. بهجای قضاوت، واقعیت را نشان بده نوشتن رمان اجتماعی وسوسهبرانگیز است، چون میتوانی دیدگاههایت را دربارهی جامعه بیان کنی. اما نکتهای که خیلی مهم است این است که نباید زود قضاوت کنی و یک طرف ماجرا را در نظر بگیری. مثال: فرض کن داستانت دربارهی یک دختر و پسر از دو طبقهی اجتماعی متفاوت است که عاشق هم میشوند. بهجای اینکه فقط یکی از این طبقات را قربانی و دیگری را ظالم نشان بدهی، باید پیچیدگیهای هر دو را بررسی کنی. مثلا شاید پسر ثروتمند داستان هم تحت فشار انتظارات خانوادهاش باشد، یا دختر فقیر داستان هم گاهی دچار اشتباه شود. 6. پایانهای واقعی و تأثیرگذار بنویس بعضیها فکر میکنند چون دارند یک رمان اجتماعی مینویسند، حتماً باید پایان آن غمانگیز و تلخ باشد، انگار که هرچه داستان تلختر باشد، حرفش مهمتر است! اما این درست نیست. مهم این است که پایان داستان، باورپذیر و در چارچوب قصه باشد. راهکار: قبل از نوشتن پایان، به تأثیری که میخواهی روی خواننده بگذاری فکر کن. آیا میخواهی او را به فکر فرو ببری؟ آیا میخواهی امید بدهی؟ آیا میخواهی نشان بدهی که جامعه در حال تغییر است؟ بهترین پایان، پایانی است که در ذهن خواننده باقی بماند و او را وادار کند که دربارهی داستان فکر کند. چطور یک رمان تاریخی خوب بنویسیم ؟! 7. مطالعه کن، مشاهده کن، تحقیق کن نوشتن رمان اجتماعی بدون شناخت عمیق از جامعه، مثل رانندگی در جادهای ناشناخته بدون نقشه است. اگر میخواهی دربارهی یک موضوع خاص بنویسی، فقط به شنیدهها اکتفا نکن، بلکه دربارهی آن تحقیق کن. کتابها، مقالات، فیلمهای مستند و حتی گفتوگو با افرادی که در آن حوزه زندگی کردهاند، میتوانند دیدگاه تو را گستردهتر کنند. مثال: اگر داستانت دربارهی کارگران یک کارخانه است، بهتر است دربارهی شرایط کاری آنها، مشکلاتشان و حتی اصطلاحات رایجی که استفاده میکنند تحقیق کنی. این جزئیات باعث میشود داستانت واقعیتر به نظر برسد. 8. به مخاطب احترام بگذار یک نکتهی مهم این است که خوانندهی تو انسان باهوشی است. لازم نیست همهچیز را برایش توضیح بدهی یا دائم تأکید کنی که «ببین، این داستان چقدر مهم است!». اگر قصهات خوب نوشته شده باشد، خودش حرفش را خواهد زد. خواننده باید بتواند خودش به نتیجه برسد، نه اینکه نویسنده مستقیم نتیجه را در دهانش بگذارد. چطور رمان عاشقانه بنویسم جمعبندی نوشتن یک رمان اجتماعی کار سادهای نیست، اما اگر با دقت و ظرافت جلو بروی، میتوانی داستانی بنویسی که هم تأثیرگذار باشد و هم ماندگار. - موضوعی مهم و واقعی پیدا کن. - شخصیتهایت را زنده و چندبعدی بساز. - قصه را به سخنرانی تبدیل نکن. - جامعهی داستان را واقعی نشان بده. - بهجای قضاوت، پیچیدگیهای ماجرا را نشان بده. - پایان مناسبی برای داستانت انتخاب کن. - تحقیق کن و شناخت دقیقی از موضوع داشته باش. - به خواننده اجازه بده که خودش فکر کند. و در نهایت، از نوشتن لذت ببر! چون یک رمان اجتماعی خوب، فقط یک داستان نیست، بلکه پنجرهای است به دنیای واقعی، با همهی زیباییها و تناقضهایش.-
- رمان اجتماعی
- آموزش نوشتن
- (و 5 مورد دیگر)
-
چطور شخصیتها رو درست بسازم؟ (و چرا شخصیتهای بیجان مثل یخچال بیدر و پیکر میمونن؟) اگر شما هم نویسندهای باشید که میخواد شخصیتهای عمیق و جذاب بسازه، احتمالاً با این مشکل روبرو شدید: شخصیتها همیشه یه چیزهایی کم دارن! اینجوری میشه که به جای اینکه شخصیتها مثل یک فرد واقعی به نظر برسن، بیشتر شبیه یک دیوار سفید بدون هیچ جزئیات و زندگی میزنند. خب، نگران نباشید! راهحل داریم! قبل از هر چیز باید بگم که یکی از مهمترین نکات برای نوشتن شخصیتهای خوب اینه که شخصیتها باید احساس واقعی داشته باشن. باید بتونید با اونها ارتباط برقرار کنید، بگید "آره! من اونها رو میشناسم!" حتی اگر در دنیای واقعی هیچ وقت این شخصیتها رو ملاقات نکردید. چطور منظم بنویسم | انجمن نودهشتیا 1. شروع با یک پرسش ساده: «این شخصیت کیه؟» خیلی وقتها وقتی میخواهیم شخصیت بسازیم، سریع میریم سراغ ویژگیهای ظاهری، لباس، قد، وزن و رنگ چشم. اینها هم مهم هستن، ولی خیلی وقتها باید بپرسیم: «این شخصیت چه کسیه؟» از نظر روانی و عاطفی، این شخصیت چی میخواد؟ ترسها و آرزوهای او چیه؟ مثلاً به جای اینکه فقط بگید «او یک مرد ۳۵ ساله با موهای مشکی است»، میتونید بگید «او مردی است که از کودکی همیشه احساس عدم کفایت کرده و این احساس از اون یک فرد درونگرا ساخته که همیشه به دنبال تایید دیگران میگرده». این تغییر میتونه شخصیت شما رو واقعیتر و جذابتر کنه. 2. باورپذیر بودن، نه کمال! شخصیتهای بینقص و کامل نه تنها به درد داستان نمیخورند، بلکه به سرعت خستهکننده و مصنوعی میشوند. شخصیتها باید اشتباهات، ترسها و حتی ضعفهای خود رو داشته باشن تا به نظر واقعی بیان. هیچ انسانی کامل نیست و شخصیتهای شما هم نباید چنین چیزی باشن. استفاده از این ایده در نوشتن شخصیتها، میتونه به شما کمک کنه که اونها رو باورپذیرتر بسازید. مارک تواین به زیبایی گفته بود: «شخصیتهای ما همیشه از نقصهایشان ساخته میشوند.» هیچکس کامل نیست، پس شخصیتها هم نباید کامل باشن. 3. انگیزهها و خواستهها: این شخصیت چه میخواهد؟ یکی از مهمترین اصول در ساخت شخصیتهای واقعی اینه که بدونید شخصیتها چیه میخواهند و چرا. هر شخصیت باید چیزی بخواد، یه چیزی که برای رسیدن به آن به نوعی تلاش کنه. این خواستهها میتونن بزرگ یا کوچیک باشن. مثلاً شاید یک شخصیت میخواهد به عشقش برسد، یا شاید فقط میخواهد یک روز بدون اضطراب از خانه خارج شود! خواستهها به شخصیتها جهت میدهند و به شما به عنوان نویسنده اجازه میدهند که داستانتون پیش بره. نویسنده بزرگ، آنتوان دو سنتاگزوپری، گفته بود: "شخصیتهای من همیشه در جستجوی چیزی هستند، حتی اگر آن چیز تنها درون خودشان باشد." چطور ایده های جدید پیدا کنیم | انجمن نودهشتیا 4. پیچیدگی شخصیتها: یک بعدی نباشید! زندگی واقعی پیچیدهس و شخصیتها هم باید همینطور باشند. نمیتونید شخصیتها رو فقط با یک ویژگی مثل "خجالتی" یا "خوبدل" خلاصه کنید. بلکه باید اونا رو با لایههای مختلف بسازید. شاید شخصیت شما در یکی از موقعیتها پر از اعتماد به نفس باشه و در موقعیت دیگه از ترس به لرزه بیفته. برای مثال، شخصیت شما ممکنه در کارش بسیار موفق باشه، ولی در روابط شخصی همیشه احساس شکست بکنه. این تناقضها باعث میشه شخصیتهای شما به انسانهای واقعی شبیه بشن. 5. پسزمینه و تاریخچه شخصیتها گاهی اوقات وقتی فکر میکنیم که شخصیتها از کجا آمدهاند و چه تجربیاتی داشتهاند، میتونیم اونها رو بهتر بشناسیم و نوشتنشون رو راحتتر کنیم. تاریخچه شخصیتها نقش بزرگی در شکلگیری ویژگیها و رفتارهای اونها ایفا میکنه. اگر شخصیت شما فردی است که در کودکی شکست خورده، احتمالاً به این که در بزرگسالی کمتر اعتماد به نفس داشته باشه، فکر کنید. این نکته به شما کمک میکنه که ریشه رفتارهای اونها رو بفهمید و در نتیجه شخصیت رو عمیقتر و جذابتر کنید. چطور ایده پیدا کنم | انجمن نودهشتیا 6. دیالوگها: شخصیتها با چه زبانی حرف میزنند؟ شخصیتها باید زبان خاص خود رو داشته باشند. اینکه شخصیت شما چطور صحبت میکنه، خیلی به شخصیتسازی کمک میکنه. آیا حرفهاش کوتاه و بیرحمانه است؟ یا شاید سخنانش پر از طنز و شوخی باشه؟ دیالوگها به شما این امکان رو میدهند که رفتار شخصیت رو در شرایط مختلف نشون بدید. از خودتون بپرسید: «اگر من در شرایط این شخصیت قرار بگیرم، چطور حرف میزنم؟» این میتونه به شما کمک کنه که دیالوگهای طبیعیتر و واقعیتر بنویسید. 7. تعاملات با دیگر شخصیتها شخصیتها وقتی با هم تعامل میکنند، بهتر نمایان میشوند. خیلی وقتها وقتی شخصیتها با یکدیگر درگیر میشوند، ویژگیهای پنهان اونها رو میتونیم ببینیم. این تعاملات نه تنها داستان رو پیش میبرند، بلکه شخصیتها رو از درون غنیتر میکنند. برای مثال، شاید شخصیت شما با یک فرد دیگه که کاملاً مخالفش هست درگیر بشه، یا شاید وقتی با بهترین دوستش صحبت میکنه، نرمتر و مهربونتر باشه. این رفتارها میتونند تفاوتهای مهمی رو در شخصیتها ایجاد کنن. --- جمعبندی: ساخت شخصیتهای واقعی مثل ساختن یک جواهره: شما باید از لایههای مختلف استفاده کنید، ویژگیها رو به خوبی ترکیب کنید و از جزئیات به درستی بهره ببرید. همیشه به یاد داشته باشید که شخصیتها نباید فقط برای پیشبرد داستان باشن، بلکه باید حس بشن، باورپذیر بشن و شما رو به فکر فرو ببرن. پس دفعه بعد که میخواهید شخصیتی بسازید، از خودتون بپرسید: «اگر من این شخصیت رو ملاقات کنم، چه حسی دارم؟» شخصیتهای شما نباید فقط روی کاغذ باشند، بلکه باید از دل داستان بیرون بیایند و نفس بکشند. و در آخر، یادگرفتن ساخت شخصیتهای عمیق و جذاب نیاز به تمرین داره، پس مثل یک آشپز ماهر، هر بار که شخصیت جدید میسازید، بهش عشق و توجه بدید. شخصیتهای شما اینطور تبدیل به شاهکارهایی میشن که فراموشنشدنی خواهند بود.
-
- 1
-
-
- آموزش نویسندگی
- آموزش نوشتن
-
(و 2 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
چطور نوشتن رو منظم کنم؟ (چطور از اون فاز «امروز نوشتن ندارم» بیرون بیایم؟) حتماً شما هم مثل خیلی از نویسندهها گاهی به این فکر میکنید که "امروز نمیتونم بنویسم، فردا بهتر میشه!" بعد فردا میاد و دوباره همون حرف. خب، این اتفاق شاید برای همه ما پیش بیاد، ولی واقعیت اینه که اگر نوشتن رو منظم نکنیم، ممکنه داستانهایمون توی ذهنتون بمونن و هیچ وقت به کاغذ نیان. اما نگرانی نباشید، ما راهحل داریم! قبل از هر چیز، بیاید یک واقعیت تلخ رو بپذیریم: نوشتن یک عادت است، نه یک الهام لحظهای! نویسندگان بزرگ، از هاروکی موراکامی گرفته تا استیفن کینگ، هر کدوم ساعتهای زیادی رو برای نوشتن اختصاص میدن. موراکامی که حتی گفته "من روزی ۴ تا ۵ ساعت مینویسم، حتی وقتی هیچ انگیزهای ندارم!" پس یاد بگیریم که نوشتن باید جزئی از روتین زندگیمون بشه، نه یک فعالیت تصادفی. 1. برنامهریزی واقعگرایانه داشته باشیم اینکه بگیم "من میخواهم هر روز ۵ هزار کلمه بنویسم" شاید برای هفته اول جذاب باشه، ولی بعد از مدتی با بیحالی و احساس شکست روبرو میشیم. بهتره که اول هدفهای کوچکتر و واقعبینانهتر داشته باشیم. مثلاً شاید شما بتونید روزی ۵۰۰ کلمه بنویسید، یا شاید بهتر باشه که در ابتدا روزی یک ساعت بنویسید. یادمون باشه که "کم شروع کن، ولی زیاد پیش برو"! نویسنده معروف، استیفن کینگ، خودش هم گفته: "نویسندگی به انضباط نیاز داره، نه استعداد." پس با برنامهریزی شروع کنید و به تدریج تعداد کلمات یا زمان نوشتن رو افزایش بدید. 2. وقت مشخصی رو به نوشتن اختصاص بدید همه ما میدونیم که برای نوشتن به انرژی و زمان نیاز داریم، ولی وقتی وقت نوشتن رو توی برنامهمون مشخص نکنیم، ممکنه همیشه "هیچ وقتی" برای نوشتن پیدا نشه. بهتره که برای نوشتن یک ساعت خاص در روز رو انتخاب کنیم. مثلاً صبح قبل از شروع کار یا شب قبل از خواب. حتی ممکنه برای نوشتن در آخر هفتهها وقت بذارید. از نکات جالب اینه که نویسندگان بزرگ مثل جرج آر.آر. مارتین هم میگن که «نوشتن یک عادت روزانه است، نه یک پروژهی گاهبهگاه!» یعنی باید به نوشتن مثل یک کار روزانه نگاه کرد، نه یک فعالیت تصادفی. 3. محیط مناسب رو پیدا کنیم شاید شما هم مثل من گاهی وقتی روی لپتاپ میشینید و شروع به نوشتن میکنید، چیزی نمیاد. یه نگاه به اطراف میکنید و یهو یاد چیزای مختلف میافتید: ایمیلها، پیامها، و شبکههای اجتماعی. خب، برای منظم نوشتن باید محیطی رو پیدا کنید که کمترین حواسپرتی رو داشته باشه. ممکنه برای شما یک کافه شلوغ خیلی عالی باشه، یا شاید یک گوشه دنج در خونه که فقط خودتان و کاغذ باشین. نویسنده مشهور، فاکنر، گفته بود: "هر نویسنده باید یک میز و یک صندلی مخصوص به خودش داشته باشه تا بتونه خودشو پیدا کنه." اینجا هم اشاره داره به این که محیط نوشتن خیلی مهمه. پس فضای مناسب رو پیدا کنید و خودتون رو محدود به همونجا کنید. 4. تکنیک «نوشتن بدون توقف» رو امتحان کنید این تکنیک خیلی سادهس: بدون اینکه به اشتباهات فکر کنید یا دست از نوشتن بردارید، بنویسید. ممکنه این روش خیلی ترسناک به نظر برسه، اما وقتی ذهن شما توی فاز نوشتن بدون توقف میره، داستان به راحتی از ذهن به کاغذ منتقل میشه. شما فقط باید روی نوشتن تمرکز کنید، نه روی ویرایش. ویلیام فاکنر که یکی از نویسندگان مشهور بود، گفته: "هیچ وقت اول کار نباید ویرایش کرد، باید نوشت تا آخر و بعداً اصلاحش کرد." این نکته باعث میشه که تمرکز شما فقط روی نوشتن باشه، نه روی کامل بودن! 5. از روزهای بیانگیزه نترسید گاهی اوقات ممکنه با روزهایی روبرو بشید که هیچ ایدهای ندارید یا اصلاً انگیزه نوشتن ندارید. این برای همه نویسندهها پیش میاد. جرج اورول، نویسنده معروف، گفته بود: "نوشتن همیشه با درد همراه است، ولی باید این درد رو به دوش کشید." این یعنی این که نویسنده باید با روزهای سخت کنار بیاد و نباید اجازه بده که یک روز بد باعث بشه کل پروژه رو کنار بذاره. حتی اگر یک جمله هم بنویسید، مهم اینه که این روند ادامه پیدا کنه. 6. خودتان را به چالش بکشید برای اینکه نوشتن رو منظم کنید، گاهی باید خودتان را به چالش بکشید. مثلاً میتوانید با خودتان مسابقه بگذارید که در مدت یک ساعت بیشتر از ۵۰۰ کلمه بنویسید یا یک هفته بدون وقفه هر روز بنویسید. چالشها میتوانند هیجان و انگیزه زیادی برای ادامه نوشتن ایجاد کنند. خودتان را با اهدافتون آشنا کنید و به خودتان جایزه بدهید! شاید بعد از نوشتن یک فصل یا تکمیل یک بخش از داستان، از خودتان با یک غذای خوشمزه یا یک استراحت دلچسب قدردانی کنید. --- جمعبندی: یادگرفتن نظم در نوشتن مثل یادگرفتن هر عادت دیگهای است. مهم اینه که شروع کنید و اجازه بدید زمان و تمرین شما رو به یک نویسنده منظم تبدیل کنه. به خودتون فشار نیارید که همهچیز باید بیعیب و نقص باشه، بلکه فقط نوشتن رو جزئی از زندگی روزانهتون کنید و از لذت این روند بهره ببرید. یادتون باشه: هر نویسنده بزرگ، روزی نویسندهای بود که هنوز نمیدونست چطور نوشتن رو منظم کنه!
-
- 1
-
-
- آموزش نوشتن
- آموزش نویسندگی
- (و 4 مورد دیگر)
-
چطور ایده پیدا کنیم؟👀✨ • توی گوگل جستوجو کنید. میتونید اسم ژانر یا شخصیت جستوجو کنید، یا حتی الکی انگشتهاتون رو روی کیبورد بکوبید ببینید نتیجه چی میشه. • شانسی یه کتاب باز کنید و با جملهی اول اون صفحه داستان بسازید. • توی سایتهایی مثل پینترست و ردیت زیاد بچرخید. • روزنامهها و اخبار رو حتما دنبال کنید، اتفاقهای زندگیِ واقعی اونجاست! • خوب گوش بدید و تخیلتون رو باز نگه دارید. حواس پنجگانه باید همواره هوشیار باشن. • ایدهها رو بنویسید، فراموش میشن! مثلا خوابها رو به محض بیدار شدن یادداشت کنید. • عادیترین چیزهای اطرافتون رو متفاوت تصور کنید. • فکر کنید که «چی میشد اگر...؟» توصیه های هاروکی موراکی به نویسندگان رو بخون! وقتهایی که ایده به ذهنمون نمیرسه چیکار کنیم؟💫 🦋|• منتظر ایده نمونید. برید بگیریدش. 🦋|• ایده مثل پروانهست. پروانه روی دستتون نمیشینه، خودتون باید برید دنبالش. 🌟|• نویسندههای حرفهای منتظر ایده نمیمونن. چون خود نوشتن رو الهامبخش میدونن. 🌟|• به قول نویسندهای: فقط بنویس، حتی اگر مجبور شوی صفحهای را با اسم خودت پر کنی. رفتهرفته چیزهایی در مغزت جرقه میزند. چطور رمان عاشقانه بنویسم؟
- 1 پاسخ
-
- آموزش نوشتن
- آموزش نویسندگی
-
(و 2 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :