مقدمه:
وقتی هست و کنارش خوشبختی,وقتی حرفاش آروم جونته و لبخندش برق چشمات, وقتی نفساش بوی قهوست توی روزگارت و صداش از صدای موجهای دریا بیشتر دلتو میبره، همون روزا که غرق خوشی و آرامشی و آرزوت اینه زمان وایسه رو لبخندش و از بودنش اونورتر نره؛ همونجا که هر روز اسفند رو آتیش میریزی که چشمتون نزنن و از بازار تجریش وان یکاد میگیری میندازی گردنش. همون روزا، همون وقت، حواست باشه هیچ دوستت دارم و بوسه ای رو ذخیره نکنی واسه فردا.
هیچ قربونت برمی رو جا نندازی بگی حالا بعدا میگم. از دادن هیچ هدیه ای منصرف نشی و بگی حالا زوده اینقدر واسش بریز بپاش کن.
همون روزای اوج عاشقی و خوشبختی، بدون عشق مراقبت میخواد و خوشبختی قولی نیست که زندگی بهت داده باشه و نزنه زیرش. حواست باشه اگه کم بزاری، اگه بپیچونی، اگه رو راست نباشی، اگه دروغ بگی، اگه الویتت اون که همه چیزته نباشه، اگه بخاطرش پا رو چیزای که به هم میریزتش نزاری؛ خیلی زود اون لبخندا استعدادش رو دارن که بشن اشک، اون خوشبختی خیلی زود میتونه لباس حسرت تنش کنه، همون روزای عاشقی و شیدایی.
جای وان یکاد دستاتو بنداز دور گردنش و یه جوری ببوسش که انگار میخای طلبتو از دنیا بگیری جای اسفند دود کردن از ترس چشم زخم حواست رو چهارچشمی بده بهش و قربون همه خوبیا و قشنگیهاش برو.
لج نکن، یه دنده و مغرور نباش چون ممکنه یه روز اشک بریزی واسه کادوهایی که ندادی، دوستت دارم و قربونت برم هایی که نگفتی و از خود گذشتگی هایی که میتونستی و نکردی، زود دیر میشه.
دوست داشتنت رو به تعویض ننداز توعاشقی صرفه جویی نکن و به هیچ قیمتی دلش رو به درد نیار. اینارو فقط وقتی میفهمی که از دستش میدی، میبینی نه وان یکاد و اسفند تونستن حافظ اون خوبی ها بشن و نه غرور و لجبازی تونستن جذابت کنن و نگهش دارن واست.
فرصت کمه واسه عاشقی؛ اگه هست کم نزار واسه دلت نگو حالا زوده، چون زودتر از اون که تو فکرش رو کنی دیر میشه.