-
تعداد ارسال ها
93 -
تاریخ عضویت
-
آخرین بازدید
-
روز های برد
4
تمامی مطالب نوشته شده توسط M@hta
-
نقد و معرفی کتاب هری پاتر و زندانی آزکاپان | انجمن نودهشتیا
M@hta پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در معرفی و نقد کتاب
معرفی و نقد کتاب "هری پاتر و زندانی آزکابان" کتاب هری پاتر و زندانی آزکابان نوشتهی جی.کی. رولینگ و ترجمهی شبنم سلطانپور، سومین کتاب از مجموعهی مشهور هری پاتر است که توسط انتشارات آبیژ منتشر شده است. این کتاب که 346 صفحه دارد، ادامهی ماجراهای جذاب و هیجانانگیز هری پاتر در مدرسه جادوگری هاگوارتز را روایت میکند و به نوعی وارد فاز تاریکتر و پیچیدهتری از داستان میشود. دربارهی نویسنده جوان رولینگ، نویسندهی نامآشنای بریتانیایی، در سال ۱۹۶۵ در انگلستان به دنیا آمد و بعدها با نام جی.کی. رولینگ شناخته شد. او از دوران تحصیل ایدهی مجموعهی هری پاتر را در ذهن داشت و پس از سالها تلاش و پشتسر گذاشتن بحرانهای شخصی و روحی، نخستین کتاب این مجموعه، هری پاتر و سنگ جادو را در سال ۱۹۹۵ منتشر کرد. این کتاب به سرعت محبوبیت و شهرت جهانی به دست آورد و باعث شد رولینگ به یکی از تأثیرگذارترین و ثروتمندترین نویسندگان جهان تبدیل شود. رولینگ علاوه بر نویسندگی، به فعالیتهای خیریه نیز مشغول است و موسس خیریههایی مانند جینجربرد و لوموس است که به خانوادههای تکسرپرست و کودکان در معرض آسیبهای جسمی و روانی کمک میکنند. خلاصهای از داستان "هری پاتر و زندانی آزکابان" در هری پاتر و زندانی آزکابان، هری در سومین سال تحصیل خود در هاگوارتز، با تهدید جدیدی مواجه میشود. سیریوس بلک، یکی از مرگخواران وفادار به لرد ولدمورت، از زندان آزکابان فرار کرده و گفته میشود به دنبال هری است. این اتفاق هری را در وضعیتی پر از دلهره و نگرانی قرار میدهد، زیرا این اولین باری است که خطری جدی و مستقیم او را خارج از محیط مدرسه تهدید میکند. داستان این بار بیش از پیش به مسائلی همچون وفاداری، خیانت، و دوستی پرداخته و با ورود شخصیتهایی جدید مثل سیریوس بلک و پروفسور لوپین، پیچیدگی بیشتری به خود میگیرد. یکی از جنبههای جالب و برجسته این کتاب، کشف گذشتهی مرموز پدر و مادر هری و ارتباط آنها با سیریوس بلک است؛ ماجراهایی که کمکم پرده از رازهای پیچیدهی گذشته برمیدارد و به هری کمک میکند تا درک عمیقتری از خانواده و سرنوشتش پیدا کند. تحلیل و نقد کتاب هری پاتر و زندانی آزکابان را میتوان نقطهی عطفی در مجموعهی هری پاتر دانست. برخلاف دو کتاب پیشین، در این جلد فضای داستان تاریکتر و ماجراها خطرناکتر شدهاند. رولینگ با این تغییر فضای داستان، شخصیت هری را وارد مرحلهای جدیتر و بالغتر میکند، چرا که حالا او باید با تهدیدهای واقعی و حقایق دردناکی از گذشتهاش روبرو شود. داستانهای جادویی و تخیلی این کتاب، این بار بیشتر حول موضوعات خانوادگی و هویت شخصی هری میچرخد و به او کمک میکند تا با بخشهای ناشناختهای از گذشتهاش روبرو شود. یکی از نکات برجسته این کتاب، معرفی موجوداتی نظیر دیوانهسازها است؛ موجوداتی که قادرند با نزدیک شدن به افراد، حسهای منفی و خاطرات تلخ آنها را به سطح بیاورند. رولینگ با ایجاد چنین موجوداتی نه تنها یک عنصر خیالی جدید به دنیای جادوگری میافزاید، بلکه از طریق آنها به مسائل روانی و حسهای درونی شخصیتها نیز پرداخته است. دیوانهسازها نمادی از ترسها و نگرانیهای انسانی هستند که هری، به عنوان یک نوجوان که با گذشتهای تلخ روبرو است، باید با آنها مقابله کند. بیشتر بخوانید: نقد و معرفی کتاب پس از تو | انجمن نودهشتیا نقد و معرفی کتاب هیچ ملاقاتی تصادفی نیست | انجمن نودهشتیا ارزشهای آموزشی و پیامهای اخلاقی هری پاتر و زندانی آزکابان نه تنها به عنوان یک رمان تخیلی و ماجراجویی، بلکه به عنوان داستانی با پیامهای اخلاقی و آموزشی عمیق نیز حائز اهمیت است. این کتاب به نوجوانان میآموزد که در مواجهه با چالشها و سختیها، باید خود را بشناسند و یاد بگیرند که با ترسها و نگرانیهای درونی خود مقابله کنند. همچنین مفهوم دوستی و وفاداری به شکل ویژهای در این داستان برجسته میشود و اهمیت دوستان واقعی و تاثیر آنها در لحظات سخت را به نمایش میگذارد. جمعبندی هری پاتر و زندانی آزکابان به عنوان یکی از محبوبترین جلدهای مجموعهی هری پاتر، از لحاظ محتوای داستانی و پیامهای اخلاقی، اثری کمنظیر است که خواننده را همزمان به دنیایی پر از جادو و هیجان، و نیز به عمق احساسات انسانی میبرد. رولینگ با افزودن پیچیدگیهای داستانی و معرفی شخصیتهای جدید، توانسته است مخاطب را همچنان مشتاق نگه دارد و به شکلی تاثیرگذار مفاهیمی چون ترس، وفاداری، و شجاعت را به او آموزش دهد. این کتاب به نوجوانان و حتی بزرگسالان یادآور میشود که زندگی پر از فراز و نشیب است، اما با وجود دوستان واقعی و شناخت درست از خود، میتوان با مشکلات زندگی روبرو شد و پیروز بیرون آمد. خرید کتاب هری پاتر و زندانی آزکابان اثر جی کی رولینگ انتشارات آبیژ -
معرفی و نقد کامل کتاب "پس از تو" کتاب پس از تو نوشتهی جوجو مویز و ترجمهی فاطمه قربانزاده، به نوعی دنبالهی معنوی و احساسی برای کتاب مشهور من پیش از تو محسوب میشود. این رمان، داستان زنی به نام لو کلارک را بازگو میکند که پس از تجربهی عشقی عمیق و از دست دادن معشوقش، ویل، باید دوباره زندگیاش را از نو بسازد و با چالشهای ناشی از این فقدان بزرگ روبرو شود. جوجو مویز با ظرافت قلم و توصیفاتی گیرا، توانسته زندگی و روحیات انسانی را به شکلی ملموس و قابل فهم به تصویر بکشد و همین ویژگی است که مخاطب را از ابتدا تا انتها همراه خود میکشاند. دربارهی داستان و شخصیتها داستان پس از تو روایتگر مسیری است که لو باید طی کند تا بتواند با جای خالی ویل و تاثیرات عمیقی که او بر زندگیاش گذاشته، کنار بیاید. این رمان با توصیف درد و اندوهی که از دست دادن یک عشق میتواند به دنبال داشته باشد، آغاز میشود. لو به عنوان شخصیت اصلی، زنی است که همزمان با مواجهه با یادها و خاطرات شیرین گذشته، مجبور به رویارویی با چالشهای جدید زندگی میشود. او از مردی سخن میگوید که با وجود اینکه زندگیاش را عمیقاً متحول کرده بود، نمیتوانست تا ابد کنار او بماند. مرگ ویل، او را در شرایطی قرار داده که باید با احساساتی مثل سردرگمی، اندوه و حتی گاهی سرزنش خود مواجه شود. ویل در دنیای او شخصیتی متفاوت و الهامبخش بود و لو حالا بدون او باید راهی برای بازسازی خود بیابد. مویز در پس از تو شخصیتهای جدیدی را نیز به داستان وارد میکند که هر کدام به نوعی روی زندگی لو تأثیر میگذارند. این شخصیتها او را به چالش میکشند و در مسیر بازگشت به زندگی کمکش میکنند. به خصوص شخصیت سم، که به تدریج وارد زندگی او میشود و با وجود اینکه برای او یادآور خاطرات گذشته است، اما فرصتی برای شروعی دوباره به او میدهد. ارتباط لو و سم یکی از بخشهای برجسته این کتاب است که در عین سادگی، پیچیدگیهای عمیقی در بطن خود دارد و نشاندهندهی شکاف میان عشق گذشته و امید به عشقی تازه است. بیشتر بخوانید: نقد و بررسی کتاب اسرار ذهن ثروتمند نقد و بررسی کتاب بیشعوری تحلیل تمها و سبک روایت پس از تو به عنوان یک رمان عاشقانه و اجتماعی، بیشتر از یک داستان سادهی عشق و فقدان است؛ این اثر به تاثیرات و پیامدهای این احساسات بر اطرافیان و حتی آیندهی شخصیتها میپردازد. یکی از نکات قوت کتاب، توصیفهای دقیق و جزئیاتی است که مویز برای ایجاد یک حس واقعی و قابل لمس از سوگواری و جستجوی معنا در زندگی به کار برده است. او از طریق شخصیت لو، به عمیقترین زوایای احساسات انسان دست میزند و بدون اغراق، لحظاتی را به تصویر میکشد که بسیاری از افراد در زندگی تجربه کردهاند. مویز در پس از تو تلاش کرده تا به خواننده نشان دهد که زندگی پس از تجربهی یک عشق عمیق و از دست دادن آن، ممکن است. این پیام امیدبخش، به نوعی نقطهی قوت کتاب محسوب میشود. او با قلمی روان و گیرنده، احساساتی چون اندوه، ترس، امید، و حتی سرخوردگی را به تصویر میکشد و مخاطب را به تماشای سفر لو برای پیدا کردن دوبارهی خودش دعوت میکند. در بخشی از کتاب، لو میگوید: > "گاهی فکر میکنم همهی ما به نوعی زخمی از عشق خوردهایم؛ برخی از عشق گریختهاند، برخی در سوگ آن نشستهاند، و برخی دیگر در جستجوی چیزی که بهنظر دستنیافتنی است." این جمله به خوبی تم اصلی کتاب را به نمایش میگذارد؛ عشق به عنوان یک تجربهی انسانی مشترک، اما در عین حال زخم و اندوهی که از آن به جای میماند، موضوعی جهانی است که افراد مختلف به شکلهای متفاوت با آن روبرو میشوند. نقد و نتیجهگیری پس از تو به عنوان یک اثر ادامهدار برای من پیش از تو، نه تنها توانسته طرفداران قبلی را با شخصیتهای محبوبشان دوباره پیوند دهد، بلکه داستانی مستقل و تأثیرگذار را نیز ارائه داده است که خواننده را به تفکر و همدردی وامیدارد. این کتاب بیشتر از یک رمان عاشقانه، یک روایت از بازسازی خود و بازگشت به زندگی پس از یک تجربهی عمیق و تلخ است. مویز با بهکارگیری روایتهایی احساسی و انسانی، توانسته خواننده را به عمق روحیات شخصیتها بکشاند و به آنها نشان دهد که هرچند عشق ممکن است زخمهایی عمیق بر جای بگذارد، اما با گذشت زمان و حمایت دیگران، میتوان دوباره به زندگی امیدوار بود. این کتاب برای آن دسته از مخاطبانی که به ادبیات عاشقانه علاقهمندند، به خصوص کسانی که از تجربهی عشق و فقدان تأثیر گرفتهاند، جذاب و قابل لمس خواهد بود. پس از تو، ما را دعوت میکند که به رغم همهی اندوهها و تردیدها، هنوز امید به فردایی روشنتر وجود دارد. با خواندن این کتاب، احساس نزدیکی بیشتری با شخصیتهای داستان خواهید کرد و شاید حتی بخشی از تجربیات خود را نیز در آنها ببینید. خرید کتاب پس از تو اثر جوجو مویز نشر یوشتیا
-
نام رمان: ون توری نام نویسنده: فاطمه عیسی زاده(مهتا) ژانر: عاشقانه، طنز، اجتماعی خلاصه: روزی روزگاری در شهری پر از دود و هیاهو شخصی خسته شده، تمام داراییش را فروخت و یک ون مسافرتی خرید تا به دنبال خوشحالی و آزادی واقعی برود. او از ته دلش میخواست هیچ مسئولیتی نداشته و آزادانه زندگی کند. در این مسیر پر از بالا و پایین و دست انداز او هربار با شخص جدیدی آشنا شده و علیرقم میل باتنی اش همسفرها سر و کلشان پیدا میشود. هر یک از مسافرها ماجرایی برای تعریف دارد و به دنبال چیز خاصی می گردد. یا از چیزی فرار می کند... مقدمه : پیشگفتار: من اول دو کلمه ماشین ون و تور مسافرتی رو کنار هم گذاشتم و کلمه ون توری رو ساختم. بعد توی اینترنت سرچ زدم و متوجه شدم (ونتوری) به صورت چسبیده اسم یه دستگاه اندازه گیری حرکته و اصل اساسی اون هم به معادل برنولی بر میگرده به این معنا که با افزایش سرعت، فشار کاهش پیدا میکنه؛ خوشحال تر شدم و شعار شخصیت های داستانم رو ساختم: «هرچه سرعت سفرها بیشتر باشه، فشار زندگی کمتر میشه...!» صفحه نقد: رمان ون توری
- 16 پاسخ
-
- 6
-
-
-
صفحه نقد رمان تجسد|گره ترمه کاربران نودهشتیا
M@hta پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در صفحه نقد رمان ها
📚نام رمان: تجسد ✍🏻نویسندگان: فاطمه عیسی زاده، نسترن اکبریان 🎭ژانر: معمایی، جنایی، عاشقانه 🕘ساعت پارت گذاری: هرشب ساعت21:00 📝خلاصه: بوی گس تعفن، عطر تلخ مرگ، بوی نای تنهایی؛ مزاج بی حس زندگانی را کر کرده بود! در فنجان عاری از سیاهی، فال دستان بی گناهی در آمده که چرکین، به هر سو چنگ می انداخت. مرگ؛ واژهی نابی که در خانه ای تنگ، میان دستان بی حسی که بلور اشک از نک انگشتانش غلتیده می شد، بدل به زندگانی بود و خواب؛ مصیبتی که وحله را برای شکار حقایق در صید نگاهی نگران، باز میکرد! پای خواب بازی که به میان می آمد، فریاد سکوت های خفه در حنجره، حواس را کیش و مات کرده و افسار را به دست خوابگری میداد که نگاهش گیر نگاه های زخم خوردهی روزگار بود. ورق که بر می خورد، قرعه به نام سرباز حاکم بر بازی که مشت در گرهی کور طالعی نحس برده بود، می افتاد! ته این قرعه به بالاتر از سیاهی بدل بود و سرش منتهی به تک گل ساقه شکسته ای بود که گویاکلامش، خفه در نگاه های پر حرفی بود که آفتاب، رنگ سکوت را به مردمک های ترسیده اش حکم میزد. 💯⚠️هرگونه کپی برداری از متن یا ایده این رمان پیگیرد قانونی دارد⚠️💯 📜مقدمه: بجنب! دست زندگی را بگیر و به هیاهوی زیستن بکش، ورنه در کوچ بعدی اش، منکوب انزوا میشوی! هراس از قتل نیست، مقتول نفس توست؛ عشق ناب و جسم ستردت. دم بزن، اعتراض کن؛ سکوت جثه بی جانت را دوباره به دار میکشد. برخیز! روحت را از جدول کشی موازی جسم رها کن، برخیز... روان را از لجنزار جسد جاندارت سوا کن! بلور دل بگشای، از پژمان دل گوی و بنال. در این بام قصیر روزگار، غم های کوچک پر حرفند؛ غم های بزرگ، لال. ملالی نیست، دراین قرن آدم ها جهش یافته اند حتی من حتی تو حتی ما 📜مقدمه: بجنب! دست زندگی را بگیر و به هیاهوی زیستن بکش، ورنه در کوچ بعدی اش، منکوب انزوا میشوی! هراس از قتل نیست، مقتول نفس توست؛ عشق ناب و جسم ستردت. دم بزن، اعتراض کن؛ سکوت جثه بی جانت را دوباره به دار میکشد. برخیز! روحت را از جدول کشی موازی جسم رها کن، برخیز... روان را از لجنزار جسد جاندارت سوا کن! بلور دل بگشای، از پژمان دل گوی و بنال. در این بام قصیر روزگار، غم های کوچک پر حرفند؛ غم های بزرگ، لال. ملالی نیست، دراین قرن آدم ها جهش یافته اند حتی من حتی تو حتی ما صفحه رمان:تجسد از گروه ترمه -
📚نام رمان: تجسد ✍🏻نویسندگان: فاطمه عیسی زاده، نسترن اکبریان 🎭ژانر: معمایی، جنایی، عاشقانه 🕘ساعت پارت گذاری: هرشب ساعت21:00 📝خلاصه: بوی گس تعفن، عطر تلخ مرگ، بوی نای تنهایی؛ مزاج بی حس زندگانی را کر کرده بود! در فنجان عاری از سیاهی، فال دستان بی گناهی در آمده که چرکین، به هر سو چنگ می انداخت. مرگ؛ واژهی نابی که در خانه ای تنگ، میان دستان بی حسی که بلور اشک از نک انگشتانش غلتیده می شد، بدل به زندگانی بود و خواب؛ مصیبتی که وحله را برای شکار حقایق در صید نگاهی نگران، باز میکرد! پای خواب بازی که به میان می آمد، فریاد سکوت های خفه در حنجره، حواس را کیش و مات کرده و افسار را به دست خوابگری میداد که نگاهش گیر نگاه های زخم خوردهی روزگار بود. ورق که بر می خورد، قرعه به نام سرباز حاکم بر بازی که مشت در گرهی کور طالعی نحس برده بود، می افتاد! ته این قرعه به بالاتر از سیاهی بدل بود و سرش منتهی به تک گل ساقه شکسته ای بود که گویاکلامش، خفه در نگاه های پر حرفی بود که آفتاب، رنگ سکوت را به مردمک های ترسیده اش حکم میزد. 📜مقدمه: بجنب! دست زندگی را بگیر و به هیاهوی زیستن بکش، ورنه در کوچ بعدی اش، منکوب انزوا میشوی! هراس از قتل نیست، مقتول نفس توست؛ عشق ناب و جسم ستردت. دم بزن، اعتراض کن؛ سکوت جثه بی جانت را دوباره به دار میکشد. برخیز! روحت را از جدول کشی موازی جسم رها کن، برخیز... روان را از لجنزار جسد جاندارت سوا کن! بلور دل بگشای، از پژمان دل گوی و بنال. در این بام قصیر روزگار، غم های کوچک پر حرفند؛ غم های بزرگ، لال. ملالی نیست، دراین قرن آدم ها جهش یافته اند حتی من حتی تو حتی ما 💯⚠️هرگونه کپی برداری از متن یا ایده این رمان پیگیرد قانونی دارد⚠️💯 صفحه نقد رمان: رمان تجسد از گروه ترمه
- 2 پاسخ
-
- 5
-
-
سلام نودهشتیا فرهنگی و فرهیختگان گرامی، آنچه بدیهی است؛ تلاش بی وقفه ما برای ارائه ارزنده ترین خدمات به شماست. در همین راستا خواهشمند است برای عملکرد هرچه بهتر انجمن، نسبت به رعایت قوانین ابتدایی این فضا کوشا باشید: از زدن اکانت با نام های جعلی خودداری کنید. نوشتن متون غیر اخلاقی و خارج از عرف و شرع جامعه پیگرد جدی دارد. هرگونه تبلیغات مستقیم و غیر مستقیم برابر با مسدود شدن اکانت شماست. در مسیر انتشار آثار خود؛ قوانین بخش های مرتبط را مطالعه کنید. انجمن نودهشتیا تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران است، از هرگونه بحث سیاسی خودداری کنید. ایجاد هرگونه تنش، بحث و دعوا ممنوع و با هر دو طرف برخورد خواهد شد. این قوانین کلی گویی شد. آنچه در متن گنجانده نشد و شما بهتر می دانید و شایسته شخصیت هنری شماست رفتار کنید. ارداتمند مدیریت نودهشتیا