رفتن به مطلب
ثبت نام/ ورود ×
کارگاه آموزش رمان نویسی(ظرفیت 15 نفر) ×
انجمن نودهشتیا

داماسپیا

کاربر نودهشتیا
  • تعداد ارسال ها

    28
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

  • روز های برد

    1
  • Donations

    0.00 USD 

تمامی مطالب نوشته شده توسط داماسپیا

  1. پارت ۱ آرتمیس _ قلعه‌ی سرخ _ اتاق مشترک آرتمیس و سیاوش با خستگی خودش را روی تخت رها کرد و نگاهی به نیکزاد انداخت که با انگشتان کوتاه و گوشتالویش دستانش را در هوا تکان می‌داد و صداهای نامفهوم از خودش درمی‌آورد. امروز روز جشن نامگذاری پسر کوچولوی شیرینش ، نیکزاد ، بود و تمام اشراف و بزرگان از سراسر هارپارک و پارسه به این مناسبت در قلعه‌ی سرخ جمع شده بودند و تا پاسی از شب در مراسم با شکوه به جشن و پایکوبی پرداختند. شب هنگام ، هر کس که کاشانه‌ای در خارج از پایتخت داشت به دستور شاه بارمان بزرگ ، یک شب را مهمان قلعه‌ی سرخ شده بود و اکنون ، تمام قلعه‌ در خاموشی فرو رفته بود. حتی خواهر و شوهر خواهرش هم از قلعه‌ی سیاه به پایتخت آمده بودند تا در این مراسم شرکت کنند. این اتفاق مایه‌ی شادی آرتمیس بود چون می‌توانست به آشتی میان دو برادر و در نتیجه ارتباط بیشتر و بهتر با خواهرش امیدوار باشد. دل خوشی از سهند نداشت اما آتوسا که گناهی نداشت. او نیز پاسوز سهند شده بود و ناچار شده بود در قلعه‌ی سیاه ، که در ساتراپ ( استان ) یوشیتا و در نزدیکی بندر جنوبی بود زندگی کند. این دستور بارمان شاه بود. به خیالش با دوری دو برادر که حالا باجناق هم شده بودند ، می‌توانست از بیشتر شدن تنش و درگیری بین آن‌ها جلوگیری کند. آرتمیس نمی‌دانست که این فکر شاه چقدر مفید بوده است. به راستی چه کسی می‌دانست ؟
  2. نام رمان : قلعه‌ی سرخ نویسنده : داماسپیا ژانر : فانتزی ، عاشقانه ، تاریخی ، هیجانی ، اکشن خلاصه رمان : دیدمش ! در هیاهوی جنگ ، در بین چکاچک شمشیرها و فریادهای درد آلود ! منی که به خواب نمی‌دیدم دلبسته‌ی دشمنم شدم...و همبسترش ! نهال نوپای زندگیمان تازه جان گرفته بود که مردی از گذشته‌ی تاریک کمر به نابودیمان بست ، و خون بهای این انتقام من و عشق و فرزندانم بودیم ! نقد رمان قلعه‌ی سرخ : https://forum.98ia.net/topic/621-معرفی-و-نقد-رمان-قلعه‌ی-سرخ-داماسپیا-کاربر-انجمن-نودهشتیا/#:~:text=معرفی و-,نقد,-رمان قلعه‌ی سرخ
×
×
  • اضافه کردن...