رفتن به مطلب
ثبت نام/ ورود ×
کارگاه آموزش رمان نویسی(ظرفیت 15 نفر) ×
انجمن نودهشتیا

تمامی فعالیت ها

این جریان به طور خودکار بروزرسانی می شود

  1. ساعت گذشته
  2. ببخشید بابت حرفی که زدم، دمای هوا ۴۰ درجه بود.
  3. پارت صد و نهم سامان دستشو برد سمت ضبط ماشین و روشنش کرد... تا رسیدم به خونه هیچکدوم حرفی نزدیم..از گوشه چشمم حواسم بهش بود...با ناراحتی به خیابون نگاه می‌کرد...و بدتر از همه اینکه حق باهاش بود! از دلش باخبر بودم و می‌دونستم که قلبش بابت حرفایی که زدم درد گرفته، زخمام دوباره شروع کرد به درد گرفتن که یهو یه آخ بلندی کشیدم، باعث شد سامان از فکر بیرون بیاد و سریع گفت: ـ رییس!؟ چی شدی یهو؟؟ دستم و گذاشتم روی گردنم و پیچیدم توی کوچمون...با قیافه سرشار از درد گفتم: ـ چیزی نیست، خوب میشم! سامان با ترس گفت: ـ چطور چیزیت نیست! دستات داره می لرزه... ماشین و خاموش کردم و پیاده شدم...بدون حرف راه افتادم سمت خونه...سامان پشت سرم میدویید و می‌گفت: ـ بذار کمکت کنم... خیلی حالم بد بود...حتی اگه کارما هم باشی باز بخاطر اینکه دل یه بنده رو با حرفات شکوندی، خدا مجازاتت می‌کنه...چشمامو بستم و محکم بازوشو گرفتم تا نیفتم...در و برام باز کرد و رفتم داخل و سریع خودمو روی مبل ولو کردم...سامان سریع رفت تو آشپزخونه و برام یه لیوان آب آورد و داد دستم. وقتی لیوان و ازش گرفتم سریع دستشو برد عقب و گفت: ـ یا خدا! رییس داری تشنج میکنی؟ چرا اینقدر دستات داغه؟ بعد به گردنم نگاه کرد و گفت: ـ زخماتم که قرمز تر شده... انگار خدا تو وجودم آتیش روشن کرده بود! داشتم می سوختم. با حالت درد و عصبانیت گفتم: ـ همش تقصیر توعه!
  4. منو دوستام اینطورییم که برنامه میچینیم بریم بیرون روز موعود که میرسه هیشکی چیزی به رو خودش نمیاره و برنامه خودبه خود کنسل میشه
  5. پارت صد و هشتم سامان یهو زد زیر خنده و گفت: ـ تو چجوری اینقدر خوب از دل من باخبری؟! نگاش کردم و با لبخند گفتم: ـ چون اسمم کارماعه، مثل اینکه یادت رفته! کمربندشو بست و گفت: ـ تا من می‌خوام یادم بره، با حرفا و حرکاتت بهم یادآوری میکنی! چیزی نگفتم...بینمون سکوت بود تا اینکه سامان با ذوق گفت: ـ واقعا سلامتی من اینقدر برات مهمه؟ دوباره ضایعش کردم و گفتم: ـ حالا گفتم خوشحال شو، نگفتم که اینقدر ذوق زده بشی که! یهو با جدیت گفت: ـ میشه وقتی یه حرفی میزنی، درجا عوضش نکنی؟؟ ترمز زدم و بهش نگاه کردم...برای چند لحظه فقط بهش نگاه کردم...کاش می‌تونستم واقعیت و بهش بگم و بگم اونقدری برام مهمه که دارم درد این زخما و کبودیا رو تحمل می‌کنم اما حیف که نمی‌تونم چیزی بگم! زبونم بستست... نباید چیزی بفهمه! همینحوریشم امیدواره، نباید با حرکات و حرفای من امیدوارتر بشه...سامان بشکن زد که از فکر درومدم: ـ رییس؟ رفتی تو خلسه؟ چرا چیزی نمیگی؟ خیلی عادی گفتم: ـ ببین سامان تو برای من مهمی بعنوان یه رفیقی که از اول این راه همراهم بودی و من باید مراقبت باشم همین...بخاطر این موضوع دلم نمی‌خواد برات اتفاقی بیفته...چون الان تو جلد یک آدمم، نمی‌خوام بخاطر یه انسان دیگه عذاب وجدان بگیرم. لبخند تلخی زد و گفت: ـ می‌دونی من اگه قلبم درد بگیره بیشتر بخاطر حرفای توئه نه هیجان موتور... از حرفش بغضم گرفت اما چاره‌ایی نداشتم! دست و بالم بسته بود و نمی‌تونستم چیزیو بهش اعتراف کنم!
  6. امروز
  7. قابل توجه دوستان گرامی من دیگه پول ندارم برم کافه، هرکی خواست بیاد منن ببینه، بیاد خونمون نون پنیر بخوریم.
  8. از فواید دوستی با من بهت زنگ نمیزنم زنگ بزنی جواب نمیدم باهات بیرون نمیام خونتونم نمیام خونمونم رات نمیدم
  9. نه نوتیفی، نه تماسی، نه مسیجی. یواش یواش باید یه نوکیا 1100 بخرم دیگه این گوشی به درد من نمیخوره:'(
  10. ٩٠٪ كسايي كه الان ميرن پيش تراپيست، به خاطر كساييه كه بايد ميرفتن پيش تراپيست و نرفتن
  11. این سه تا کارو نکن: اینو اینجوری نخون معمولی نوشتمش اینجوری نخون عزیزم میگم درست بخون اینو، چته؟
  12. عصبانی‌ترین استان‌های ایران بر اساس آمار مراجعه‌کنندگان برای نزاع به پزشکی قانونی 1. اردبیل 2. آذربایجان شرقی 3. زنجان 4. همدان 5. خراسان شمالی 6. البرز 7. قزوین 8. کهگیلویه و بویراحمد 9. چهارمحال و بختیاری 10. گیلان
  13. میشه بیشتر آشنا بشیم چیه، بابا بیا بریم ازدواج کنیم
  14. چرا تو استوری هاتون عارف و شاعر و بی نیاز و خردمند و بیخیالید ولی تو زندگی واقعی دقیقا به شکل گربه نره و روباه مکار رفتار میکنید !؟
  15. تولستوی «آنا کارنینا» را این‌گونه می‌آغازد:«خانواده‌های خوشبخت همه مثل هم هستند، اما خانواده‌های بدبخت هر کدام بدبختی خاص خود را دارند.»
  16. رابطه با فهمیدن زنده می‌مونه، نه با تکرارِ «دوستت دارم». گاهی یه «می‌فهمم چی می‌گی» ارزشش از هزار تا «دوست دارم» بیشتره.
  17. یه بلوغم هست که وقتی رخ میده که شما بفهمی تصوری که از خودت توی ذهنت داری، چیزیه که صرفا دوست داری باشی و با واقعیت رفتاریت خیلی متفاوته.
  18. دوستای قشنگم، تحصیلاتت، شغلت و پولت هرگز یه روز صبح بیدار نمیشه تصمیم بگیره که یهویی ولت کنه و بره. به آرزوهات بچسب باور کن جنس مخالف جایی نمیره.
  19. پارت صد و هفتم آب و با حرص ازش گرفتم و یسره سر کشیدم. کمی سکوت بینمون نشست که سامان رفت سراغ موتور. بهش گفتم: ـ وایستا! نگام کرد و گفت: ـ نمیریم خونه؟ گفتم: ـ چرا میریم منتها نه با موتور! با تعجب گفت: ـ آخه چرا؟! گردنبند و گرفتم تو دستم و سعی کردم تمرکز کنم، بعد از چند ثانیه چشمامو باز کردم و رو به سامان گفتم: ـ دنبالم بیا! مدام سوالاشو تکرار می‌کرد که چرا با موتور نمیریم، تا اینکه رسیدیم به همون ماشینی که تصورش و کرده بودم! درشو باز کردم و گفتم: ـ سوار شو! اما سامان با قیافه هنگ شده فقط به ماشین نگاه می‌کرد! از پشت رول براش بوق زدم که اومد سمت پنجره راننده...شیشه رو دادم پایین که پرسید: ـ رییس این دیگه ماشین کیه؟ گفتم: ـ ماشین ماست، از این به بعد با این میریم! گفت: ـ اما آخه موتورم چی؟ به روبروم نگاه کردم و گفتم: ـ فعلا با موتور ممنوعه! زیاد از حد هیجانش برات خوب نیست... با ناراحتی سوار ماشین شد و گفت: ـ اما اون موتور و خیلی دوست داشتم! ترمز دستی رو دادم پایین و گفتم: ـ ولی من تو رو بیشتر دوست دارم و نمی‌ذارم سلامتیت به خطر بیفته سامان. یکم ذوق کرد اما نشون نداد که خندیدم و گفتم: ـ می‌تونی خوشحال شی، دعوات نمی‌کنم!
  20. نفرت‌ ورزی واقعا کافی نبود. اینجانب شخصا در این لحظه بر علیه تمام تابستان فن‌ها اعلان جنگ میکنم.
  21. ۲. نفی معاد و جهان آخرت در سریال بازی تاج و تخت، کشیش خدای نور، با عنایت او (!) می‌تواند یک نفر را چندین بار زنده کند. همچنین کشیش-جادوگر مونث خدای نور نیز با همین قدرت، جان اسنو را زنده می‌کند. در هر دو سکانس ، کشیش سرخ از هر دو نفر می‌پرسد که چه دیدی؟ یعنی عالم پس از مرگ چطور بود؟ هر دو جواب می‌دهند هیچی نبود و سیاهی مطلق و عدم! این مساله تصریح به نفی معاد است که مکمل پازل شیطانی بودن فیلم می‌باشد. چرا که معاد اساس انگیزه‌ی تلاش مردم و هدفدار شدن زندگی است و خداوند متعال در قرآن کریم، با تعبیر بلندی می‌فرماید که آیا شما گمان می‌کنید که بی‌هدف خلق شده‌اید و به سوی ما باز نمی‌گردید؟ درواقع هدفمند بودن خلقت در رجعت به سمت خداوند متعال و عوالم برزخ و قیامت است. (أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ ، ۱۱۵ مبارکه مومنون)
  22. جالب توجه است که در باب اول مکاشفه در عهد جدید، هفت ستاره نماد هفت کلیسا است و در سریال هم نماد این دین، ستاره‌ی هفت پر است. همچنین هفت خدا درواقع هفت وجه از یک خدا هستند که اشاره مستقیمی به تثلیث مسیحی دارد. در عهد جدید آمده است: و از تخت، برق آذرخش برمی‌خاست و غریو غرّش رعد. پیشاپیش تخت، هفت مشعلِ مشتعل بود. اینها هفت روحِ خدایند. مکاشفه 4:5 هفت خدا در واقع اشاره به هفت روح خدا دارد. نکته‌ی اساسی این است که این دین برخلاف دین قدیم و خدای نور، هیچ فایده‌ای ندارد و دردی را دوا نمی‌کند و افراط و تفریط روحانیون در آخر باعث نابودی کلیسای مرکزی می‌شود. تا جایی که در کنار فساد اخلاقی مقام اعظم یا همان پاپ، گروهی افراطی در بین آن ها تشکیل شده و به شکل شکنجه های دوران تفتیش عقائد، حتی ملکه‌ی فاسد را مجبور به تاوان دادن با طی مسیر طولانی در شهر به صورت برهنه برای رسوا سازی او دارند. دقت شود که هیچ وقت هم‌ذات پنداری ما با این دینی که صرفا آداب و رسوم است و هیچ فایده ای هم ندارد، نیست. در آخر هم کلیسای مرکزی آن ها توسط ملکه سرسی نابود می‌شود .
  23. ب. خدایان جدید هفت‌گانه در بازی تاج و تخت، خدایان جدید هفت خدا هستند که در واقع هفت تجلی از یک خدا به شمار می‌روند. این نیز در کنار کلیسای اعظم در شهر کینگز لندینگ ، پوشش روحانیون و حتی مقام پاپی، کاملا نشانگر دین مسیحیت است. حتی در جنوب، تعبیری مجعول، عبارت خدایان قدیم و جدید به کار می‌رود که بیانگر پذیرش خدایان قدیم و جدید توسط اکثر مردم مخصوصا جنوبیان است که اشاره به عهد عتیق و جدید که مورد پذیرش مسیحیان است دارد.
  24. الف. خدایان قدیم خدایان قدیم در فیلم کاملا یادآور خدای عهد قدیم است. چرا که می‌بینیم در فیلم تمام عناصر قرون وسطایی برای این گروه رعایت شده و فقط تفاوت این است که در فیلم لفظ خدایان به کار برده می‌شود. بخشی از مردم شمال که درخت های ارواح آن جاست و خدایان قدیم را می‌پرستند، کاملا با مردم جنوب همراستا بوده و تفاوت فقط در قدیمی و جدید بودن خدایان است. پیروان این دین از جمله استارک ها، افرادی اخلاقی، سنتی و پایبند به اصول هستند و درختان خاصی را که در شمال وجود داشته و همه از یک نوع می‌باشد و همشکل همدیگر، مقدس می‌پندارند. جالب توجه است که در یهودیت، اسطوره‌ی درخت ارواح وجود دارد . کابالیست ها معتقدند روح انسان ها در درخت ها ( کتاب Tree Of Souls,P145 ) تجمع می‌کنند و درختان چونان گهواره پذیرای ارواح انسان ها هستند. همچنین درخت اصلی که برن استارک، در داخل آن، مشغول به سیر و سلوک می‌شود کاملا نمادی از درخت کابالا است که در ادامه به آن خواهیم پرداخت. پس این دین کاملا نشانگر خدای عهد قدیم است. ( برخی منابع خاندان استارک که شمالی بوده و به درختان مقدس ایمان دارند را نامی در میان خاندان های یهودی داسنته و جنگ های استارک و لنیستر را در سریال اقتباس شده از جنگ های یورک و استارک در واقعیت می‌دانند. )
  25. در ادامه با نگاهی بر مولفه های متعدد دینی فیلم، سعی می‌کنیم به هدف اصلی فیلم‌ساز که معرفی منجی کابالیست و ترسیم آخرالزمان شیطانی است، برسیم. ۱. یهودیت کابالایی، مسیحیت و جادوگری شیطانی گفته شد که در سریال بازی تاج و تخت، ادیان مختلفی وجود دارد. اما سه دین موثر در وقایع فیلم ارواح مقدس در درختان در شمال که به عنوان خدایان قدیم نام برده می‌شوند، خدایان جدید که بیشتر وستروس به آن معتقدند و خدای نور.
  26. اما در کنار خدایان متعدد و بت های متکثر، سه آیین در این سریال کاملا جلوه‌گر است: آیین خدایان جدید یا دین اغلب مردم وستروس، آیین خدایان قدیم جنگل ، آیین پرستش خدای نور . البته آیین خدای چند چهره یا بی‌نهایت چهره نیز هست که صرفا یک گروه زیر زمینی تروریستی است و نقش مهمی در پیشبرد قصه ندارد.
  27. این سریال در کنار اقتباس های تاریخی متعدد از تاریخ جهان و از جمله انگلیس، (اقتباس های متعدد این سریال به جنگ بین خاندان های مختلف انگلیسی ، فساد ملکه سرسی که از ملکه های انگلیس اقتباس شده و همچنین شبیه سازی نبرد آرمادا محدود نیست و می‌توانید اینجا بخشی از آن را ببینید.) دارای فضای به شدت دینی و آخر الزمانی است. علاوه بر آغاز و پایان این سریال که کاملا آخرالزمانی بوده و از کتاب های عهد عتیق یا جدید الهام گرفته است، ادیان متعددی در فیلم به تصویر در می‌آید.
  1. نمایش فعالیت های بیشتر
×
×
  • اضافه کردن...