رفتن به مطلب
ثبت نام/ ورود ×
کارگاه آموزش رمان نویسی(ظرفیت 15 نفر) ×
انجمن نودهشتیا

ارسال‌های توصیه شده

نام رمان: نقطه ی بی صدا

نویسنده:دیبا  

ژانر:درام روانشناختی، خانوادگی ـ اجتماعی

مقدمه:

گاهی زندگی درست از همان‌جایی تغییر می‌کند که فکرش را نمی‌کنی.

از یک جمله‌ی ساده،

یک نگاهِ نیمه‌تمام،

یا حتی سکوتی که قرار نبود طولانی شود؛ نه قهرمانی هست و نه معجزه‌ای؛

فقط آدم‌هایی‌اند با دل‌هایی پر از حرف،

و مسیرهایی که باید از دلِ حقیقت عبور کند…

تا شاید، در نهایت،

از دل سکوت، صدایی شنیده شود.

خلاصه:

رها، دختری نوزده‌ساله با دنیایی از رؤیاها و سردرگمی‌ها، درست در آستانه‌ی یک اتفاق مهم در زندگی‌اش، دچار حادثه‌ای می‌شود که همه‌چیز را به‌هم می‌ریزد. سکوت‌های مادرش، حضور مردی از گذشته، و بازگشت مردی از غربت، همگی دست‌به‌دست هم می‌دهند تا گذشته‌ی پنهان و رازهای خانوادگی آرام‌آرام از زیر خاکستر سال‌ها سکوت بیرون بزنند

از همه کاربرای عزیز دعوت میکنم رمان مطالعه و‌نظر شون بدن ممنون 🙏🏻

  • هانیه پروین عنوان را به معرفی و نقد رمان نقطه بی صدا | دیبا کاربر انجمن نودهشتیا‌ تغییر داد
  • مدیر اجرایی

سلام، وقت بخیر

در ابتدا به خاطر داستان خوب و قلم جذابتون بهتون تبریک می‌گم ...

 

نقد:

 

مشکلات نگارشی؛ نیم‌فاصله‌ها، استفاده از نقطه، ویرگول و ...

بطور مثال:

باد سردی از پنجره ی شکسته سمت راننده به صورتش می خورد

با رعایت اصول نگارشی:

باد سردی از پنجره‌ی شکسته سمت راننده به صورتش می‌خورد.

 

بنظرم شاید بشه خیلی از جملات رو با جملات بهتر هم جایگزین کرد، بطور مثال همین جمله بالا رو می‌شه بصورت زیر اصلاح کرد:

باد سردی، که از پنجره شکسته سمت راننده می‌وزید، به صورتش می‌خورد.

 

یا جمله زیر رو :

 نفسش را حبس کرد.

 

زیر لب گفت: 

 

می‌شه به این صورت هم نوشت:

 نفسش را حبس کرده و زیرلب گفت (یا زمزمه کرد):

 

یا 

صدای قدم‌هاش روی پله‌ها، مثل پتک روی دل سام می‌کوبید

 

اصلاح شده:

صدای قدم‌هایش هنگام عبور از پله‌ها، به مانند پتک روی دل سام کوبیده می‌شد.

 

و خیلی از جملات دیگر رو می‌شه بهتر و غیر تکراری‌تر بیان کرد. (البته به نحوی که سبک روایت و ساختار رمان هم آسیبی وارد نشه)

 

فاصله بین پاراگراف‌ها بنظرم زیاده. (ارتفاع)

 

شاید بهتر باشه که بطور ناگهانی از کلمات محاوره‌ای در جملات کتابی و رسمی استفاده نکنیم، بطور مثال:

باصدای لرزون و پراز بغضش

اصلاح شده:

باصدای لرزان و پر از بغضش

یا جمله زیر:

صدای خنده و موزیک از طبقه‌ی پایین بالا می‌اومد

اصلاح شده:

استفاده از فعل می‌آمد.

 

علائم نگارشی مربوط به گفت و گوها سعی بشه که رعایت بشه، بطور مثال:

مادرش را دلداری می‌داد.: خانم افشار

اصلاح شده:

مادرش را دلداری می‌داد :(( خانم افشار

البته تو جاهایی که دیالوگ‌های زیادی رد و بدل می‌شه، می‌شه از علامت‌هایی مثل - و ... برای مشخص کردن گوینده جمله استفاده کرد. (که در بسیاری از جاهای داستان هم استفاده شده)

 

خیلی جاها می‌شه به جای استفاده از ... از علائم نگارشی مثل ! و ... استفاده کرد.

 

بطور مثال:

نه ... نه برای اون

اصلاح شده:

نه! نه برای اون

 

یک‌سری نکات ریز هم بهتره برای جمله‌بندی بهتر رعایت شوند، بطور مثال: 

حدود پنجاه و هشت ساله

اصلاح:

حدودا پنجاه وهشت ساله

یا

سریع نگاهش را به برگه برگرداند

اصلاح:

سریعا نگاهش را دزدید

 

لطفا توجه داشته باشید که مواردی که بالا گفتم فقط شامل مثال‌ها نمی‌شه ...

 

از این مسائل که بگذریم؛

 

راجب ژانر، بنظرم عبارات 

با فضای احساسی. شخصیت‌محور

اضافی هستند (این عبارات در دسته ژانر قرار نمی‌گیرند، البته تا جایی که من اطلاع دارم) اما خب درام - روانشناختی، خانوادگی ـ اجتماعی؛ مناسب هستند.

 

راجب مقدمه باید بگم که واقعا خیلی از مقدمه لذت بردم. زیبا و احساسی بود.

 

خلاصه هم به خوبی نوشته شده و حس کنجکاوی رو برمی‌انگیزه تا خواننده رمان رو بخونه و مطلب خاصی رو هم اسپویل نمی‌کنه.

 

نام رمان هم که نقطه‌‌ی بی‌صدا هستش، تا جایی که من دیدم تکراری نیست و اسم مناسبی برای رمانه (بنظرم همیشه نویسنده همون اول قبل از اینکه شروع به نوشتن رمان کنه، بهترین اسم ممکن رو براش انتخاب می‌کنه) ...

 

راجب قلم هم اگر بخوایم صحبت کنیم، بطور کلی قلم خوب و مناسبی دارید ولی می‌تونه بهتر هم بشه ...

نظر شخصی من اینه که فضاسازی‌ها یه مقداری شتاب زده انجام می‌شن و همچنین توصیفات هم کم هستند که البته بنظرم با توجه به سبک نوشتاری این مورد مشکلی نداره؛ نکته بعدی روند و ریتم کند داستانه، بنظرم داستان خیلی جاها کند پیش می‌ره و این موجب خستگی خواننده می‌شه ولی خب از طرفی هم به خوبی از اصل غافلگیری هم استفاده می‌شه (هر چند قسمت یکبار) که نکته مثبت و خوبه؛ موضوع بعدی هم که در این راستا قرار می‌گیره اطلاعاتیه که بصورت قطره چکانی تزریق می‌شه و جالبه و یکجورایی هر قسمت حرفی برای گفتن داره ولی این موضوع مثل یک شمشیر دولبه می‌مونه، هم خوبه و هم بد؛ بستگی به خواننده داره!

انسجام هم بطور کلی اوکیه ولی خب بنظرم می‌تونه خیلی بهتر هم بشه ...

 

شخصیت‌پردازی‌ها هم می‌توانند که خیلی بهتر شوند و ما باهاشون ارتباط بهتری گرفته و بیشتر آشناشیم ...

 

خود من معمولا سعی می‌کنم بعد از نوشتن، چند روز بعد دوباره اون نوشته رو بخونم؛ این کار معمولا موجب بهتر شدن نوشته می‌شه ...

 

 

در نهایت منتظر یک پایان زیبا و شوکه کننده در این داستان از سوی شما نویسنده گرانقدر هستیم ;)

(این نقد مربوط به قبل از به اتمام رسیدن رمان می‌باشد)

 

و همچنین منتظر داستان‌های بعدیتون ...

 

موفق باشید.

ویرایش شده توسط A.H.M

به گفتگو بپیوندید

شما در حال پست به عنوان مهمان هستید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .
توجه: مطلب ارسالی شما پس از تایید مدیریت برای همه قابل رویت خواهد بود.

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
  • اضافه کردن...