ماسو ارسال شده در 8 ساعت قبل اشتراک گذاری ارسال شده در 8 ساعت قبل به نام خدایت نام اثر:من در تو نویسنده:ماسو ژانر:عاشقانه درام بخش ها بخش اول: تو پیدا شدی بخش دوم: لطفا برو بخش سوم:مغزهای له شده بخش چهارم: تو در منی بخش پنجم بخش ششم نقل قول لینک به دیدگاه https://forum.98ia.net/topic/1414-%D8%AF%D9%84%D9%86%D9%88%D8%B4%D8%AA%D9%87-%D9%85%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%AA%D9%88-%D9%85%D8%A7%D8%B3%D9%88-%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%A8%D8%B1-%D8%A7%D9%86%D8%AC%D9%85%D9%86-%D9%86%D9%88%D8%AF-%D9%87%D8%B4%D8%AA%DB%8C%D8%A7/ به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ماسو ارسال شده در 4 ساعت قبل سازنده اشتراک گذاری ارسال شده در 4 ساعت قبل بخش اول:تو پیدا شدی سال ها میگذرد اما من، هنوز همان دختر بچه کودکیم هستم. همانی که کنارش بودی، همبازیش بودی، همانی که حالا خاطراتش را میگویی. چقدر بوی قلیان مادربزرگم در آن روز ها خوب بود! حتی عطر بهار هم خوب بود، ماهی های قرمز توی تنگ کوچک هم، صفای دیگری داشتند. یادت می اید؟ یا تو مرا به دست باد داده ای؟ من دوستت داشتم، همان چشم های گردت را که زل زل به من نگاه میکردند، همان موهای اشفته ات را ! من همان خانه قدیمی را میخواستم، همان عیدهایی که بوی قلیان می امد، همان بادام خاکی های ته جیب های پدر بزرگم را! همان وقت ها که توهم بودی و بی دغدغه نگاهت میکردم. همان وقت هاکه به قول تو بچه بودیم و نمی فهمیدیم و فقط فکر میکردیم، باید یکی را بخواهیم شاید من تورا میخواستم، من همان موقع ها هم میخواستم در بازی یار تو باشم! همان روز هایی که با گریه خانه مادر بزرگ میماندم تا تو باشی و بازی کنیم. نمیدانم تو متوجه من بودی؟اصلا نگاهت به چشم های براقم که وقتی تورا میدیدم، برق میزدند می افتاد؟ شایدهم من زیادی خیالباف بودم توحتی نگاهم نمیکردی چه برسد راجب من نظری داشته باشی. ان روز هایی که چاقاله بادام هارا در جیب هایمان میچپاندیم و بدو بدو میامدیم خانه و نمک میزدیم میخوردیم. من زود بزرگ شدم یا تو دیگر نیامدی؟کدام یک؟ نباید تورا سرزنش کنم، من بزرگ شدم، دیگر عید ها گریه نکردم که بمانم. دیگر ماهی هارا ندیدم بوی قلیان اذیتم میکرد کسی دیگر برایم بادام خاکی نمی اورد. اری من دیگر خاکسترم را به باد دادم! رفتم تا فراموش شوم. الان هم که دیگر نه من ان دختر بچه کودکیم نه تو ان پسر بچه تخس. الان بزرگ شده ای برای خودت برو و بیایی داری. اما من هنوز هم گاهی نگاهم روی تو هرز میرود گاهی در دلم میگویم کاش من و تو کنار هم بودیم اما..... بگویم قسمت که دروغ گفته ام همه اش تقصیر من بود. الان هم نمیخواهم زیاد درگیرتوشوم. خواهش میکنم پایت را از خیالم پس بکش. نگذار یک عمر حسرت بخورم، من ضعیفم، پوچم شاید نتوانم تورا کنار او ببینم. شاید بشکنم و هزار تکه شوم! خواهش میکنم از خیالم برو بیرون. برو از من دور شو تواگر سهم دیگرانی برو در خیال انها باش، من دیگر سینه ام گورستان شده، جا ندارد که تورا دفن کنم! پابه این گورستان نگذار! مثل همان روز اخر، دست تکان بده و برو. میدانم که اگر بشود باید تورا ببینم و دم نزنم. اما نمیتوانم به خودم، به همه خیانت کنم. من ادم این حرف ها نیستم، فقط توی خودم میریزم و هزار بار زنده به گور میشوم! هزاربار دلم را سنگسار میکنم تا تو بروی. نه من سهم توبودم نه تو. نقل قول لینک به دیدگاه https://forum.98ia.net/topic/1414-%D8%AF%D9%84%D9%86%D9%88%D8%B4%D8%AA%D9%87-%D9%85%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%AA%D9%88-%D9%85%D8%A7%D8%B3%D9%88-%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%A8%D8%B1-%D8%A7%D9%86%D8%AC%D9%85%D9%86-%D9%86%D9%88%D8%AF-%D9%87%D8%B4%D8%AA%DB%8C%D8%A7/#findComment-8598 به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسالهای توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
شما در حال پست به عنوان مهمان هستید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .
توجه: strong> مطلب ارسالی شما پس از تایید مدیریت برای همه قابل رویت خواهد بود.