نام رمان: سایههای نیمهجان
نویسنده: عسل | عضو هاگوارتز انجمن نودهشتیا
ژانر:
فانتزی، عاشقانه، ماورایی، معمایی
خلاصه رمان: در شهری که هیچکس باور ندارد مرز میان زندگی و مرگ شکسته باشد، دختری ناخواسته وارد جهانی میشود که با چشمان دیگران نادیدنی است. جهانی پر از سایههایی که نه زندهاند و نه مرده؛ نیمهجانهایی که در سکوت قدم برمیدارند و در تاریکی به تماشا میایستند.
او تنها کسیست که میتواند این ارواح سرگردان را ببیند… و همین نگاه، سرنوشتش را به رازی گره میزند که نه در زندگی یافت میشود و نه در مرگ.
در دل این سایهها، او با کسی روبهرو میشود که تمام قواعد را میشکند؛ کسی که نه باید باشد و نه میتواند نباشد
مقدمه:
باران، چون پردهای شیشهای، خیابان خاموش را در هالهای مهآلود فرو برده بود. چراغهای زرد پشتِ مه میلرزیدند و صدای قطرهها روی آسفالت مثل ضربان قلبی خسته تکرار میشد.
هیچکس نبود. هیچ صدایی جز باران نبود.
اما او خوب میدانست تنها نیست.
سایههایی بیچهره، در امتداد کوچه کشیده میشدند، آرام و خاموش، گویی از دل باران بیرون آمده باشند.
او پلک زد. برای لحظهای خیال کرد که هذیان است. اما وقتی یکی از آن سایهها سرش را برگرداند و نگاه سرد و بیرنگش مستقیم در چشمان او نشست… دنیا برای همیشه از ریتم عادیاش افتاد