نام دلنوشته: کالبد مادرم
ژانر: تراژدی
نویسنده: اهورا تابش
مقدمه:
«هنگامی که کالبد مادرم را شکافتند
گویی تمام دلش، برای من سوخته بود!»
دلش خوشبخت نبود زیرا من مرتکب شدهام
بگذار بهمن یخزده نسیان
مرا در کام خود فرو ببرد که او را خوشبخت نکردهام!
من به آن خیانت کردم
از این رو که هیچوقت خوشبخت نبوده است... .
عنوان: دیگر جوان نمیشوم
نویسنده: اهورا تابش
ویراستار: زهرا بهمنی
ژانر: تراژدی
مقدمه:
در راستای خیابان در کنار صندوق پست، غم نامهای را از پرندگان سراغ میگیرم؛ در این سرزمین حتی پرندگان غمگین هستند، گویی باید منتظر آمدن معجزهای باشیم...
اما انتظار معجزه را بعید میدانم!
پرندگان همه خیساند و گفتگویی از پریدن نیست. گویی جوانیام در حال گذر است، چیزی از آن نمیفهمم...
هنوز هممنتظر معجزهای هستم.
میدانم دیگر جوان نمیشوم اما بازهم منتظر معجزهای میمانم!