به نام خدایی که میان ما، قاضی است.
رمان: شِشُمین همزاد
به قلم: مینا(خانموکیل)
ژانر: فانتزی-عاشقانه-بزرگسال
ساعات پارگذاری: نامشخص
مقدمه:
مینویسیم و سِیر میکنیم در زندگی دختری که نه خاص است و نه جذاب!
نه نیروی الهی دارد و نه خال هندو!
خودش است و پا به مکانی میگذارد که نباید..
آرزویی محال آویزهی گوشش میکند و پریزادی قاتل میشود.
درست؛ در شامگاه تولد دشمنش، باید قلب شش همزاد خود را در آورده و با جوی خونهایشان غسل توبه کند!
اینگونه خدا میپذیرد، طبیعت قبول میکند و او توان کشتن موجودی را پیدا میکند که عمری ابدی دارد!
خلاصه:
انار، دختری که خواهرش رو به طرز مشکوکی از دست داده!
حالا اون دنبال اینه که با احضار روح خواهرش دلیل قتلش رو بفهمه و ...
چی میشه که به خودت بیای و بجای روح، یک خوناشام احضار کرده باشی؟
اونم توی عصری که همچین چیزهایی غیرباوره و حالا یکیشون مقابلمون ایستاده... ؟!
پایانِ خوش