تمامی فعالیت ها
این جریان به طور خودکار بروزرسانی می شود
- ساعت گذشته
-
من خسته ام، نمی توانم درباره چیزی فکر کنم و تنها می خواهم سر بر دامنت بگذارم، تماس دست هایت با پیشانی ام را احساس کنم و تا ابد در این حالت بمانم. -از نامه های فرانتس کافکا به ملینا
-
نبودنت، نقشه ی خانه را عوض کرده است و هر چه می گردم آن گوشه ی دیوانه ی اتاق را پیدا نمی کنم. احساس می کنم کسی که نیست، کسی که هست را از پا در می آورد... -گروس عبدالملکیان
-
نه برف مرا میترساند و نه سرما ولى در این حجم سنگین تنهاییام براى گرم شدن بهانهاى ندارم جز اینکه دوستت داشته باشم. -نزار قبانی
-
عقل، عقلِ من است و فکر تویی قلب، قلبِ من است و نبض تویی -نزار قبانی
-
غربت؟! یعنی همصحبتیِ آنی را که دوست میداری، از دست بدهی. -غسان كنفانی
-
چشمان خیسات را میبوسم نازنین دلواپسِ آینده نباش. این شبها میگذرد و میرسد روزی که در آغوشِ هم از سَرِ شوق گریه سر میدهیم... -علی سلطانی
-
چگونه فکر میکنی پنهانی و به چشم نمیآیی؟ تو که قطرهی بارانی بر پیراهنم، دکمهی طلایی بر آستینم، کتابی کوچکی در دستانم و زخم کهنهای بر گوشهی لبم. مردم از عطر لباسم میفهمند که معشوقم تویی، از عطر تنم میفهمند که با من بودهای، از بازوی به خواب رفتهام میفهمند که زیر سر تو بوده است... -نزار قبانی
-
سیرم از این جهان! اشتهای تو دارم -شمس لنگرودی
-
ورتر: برایم شعری بخوان که حالم را خوب کند. شارلوت: در آغوشت میگیرم، این شعری است که دوست دارم برایت بخوانم... -یوهان ولفگالگ فونگوته
-
و نامِ کوچکم را دوست نمی دارم تنها هنگامی که تواَم آواز می دهی این نام زیباترین کلامِ جهان است... -احمد شاملو
-
و با عشق تو چاره سازم هر آنچه که نیست... -فروغ فرخزاد
-
قلبم اندازهی پرندهها بود منی که تو را به وسعت آسمان دوست داشتم... -ایلهان برک
-
از هزاران زنی که فردا پیاده میشوند از قطار، یکی زیباست و مابقی مسافرند. -عباس صفاری
-
کجایی؟ که هیچ چیز قشنگتر از تماشای تو نیست! -عباس معروفی
-
کجایی؟ که هیچ چیز قشنگتر از تماشای تو نیست! -عباس معروفی
-
اُحبِبتُک بِکُل الطُرق و اَوّلُها اَلصمت... +به همهی روشها دوستت داشتم و اولینش سکوت بود... -محمود درویش
-
من هرگز کسی را مثل تو دوست نداشته ام، هرگز آنقدر که به تو نزدیک شده ام، به کسی نزدیک نشده ام، با تو شروع کردم و با تو به پایان خواهم رساند... -غسان کنفانی
-
عزیزِ من! زندگی بدون روزهای بد نمیشود؛ بدون روزهای اشک و درد و خشم و غم. اما روزهای بد، همچون برگ های پاییزی، باور کن که شتابان فرو میریزن و در زیر پاهای تو اگر بخواهی، استخوان میشکنند و درخت استوار و مقاوم برجای میماند. عزیزِ من! برگهای پاییزی بی شک در تداوم بخشیدن به مفهوم درخت و مفهوم بخشیدن به تداوم درخت، سهمی از یاد نرفتنی دارند... -نادر ابراهیمی، چهل نامه کوتاه به همسرم
-
زمستان بود بوسه ای آتش زدیم و گرم شدیم... -غلامرضا بروسان
-
در غیاب تو درِ دنیا را به روی خود بستهام. یعنی من عملا نبستهام، خودش بسته شده است. دنیایی که تو در آن نیستی، میخواهم اصلا نباشد... مرا بگو که اینقدر خرم و نمیفهمم که نوشتن این مطالب خیال تو را ناراحت میکند. اصلا مردهشور مرا ببرد که به قد و قواره زندگی تو تراشیده نشدهام. -نامه جلال آل احمد به سیمین دانشور، دی ماه ۱۳۳۱
-
دلم پیش توست و امروز بیشتر از همیشه حاضرم بهترین داشتههایم را بدهم تا بتوانم تو را با تمام غمم ببوسم. -نامه آلبر کامو به ماریا کاسارس، ۱۵ ژانویه ۱۹۴۶
-
أنا بين ذراعيك لقد ذهبت إلى الجنة عدة مرات... +من از آغوش تو بارها به بهشت رفته ام...
-
«مردهی تو، بهتر از زندهی هرکس دیگهست» -نامهی ریچارد فاینمن به همسر فوت شدش
-
حرف تو که میشود؛ من چقدر ناشیانه وانمود میکنم که بیتفاوتم. -ریچارد براتیگان
-
تو در آن سوی این کره خاکی هستی. روزهای تو شب پاریس است. تو به زمانی دیکر تعلق داری ولی بسیار به من نزدیکی... -نامه های عاشقانه یک پیامبر، جبران خلیل جبران