تمامی فعالیت ها
این جریان به طور خودکار بروزرسانی می شود
- ساعت گذشته
-
پاداشِ هر بار در آغوش کشیدنِ تو انگار عذرخواهی دنیاست از من؛ منی که تمام دردها را تحمل کردهام... -نامه ها، جمال ثریا
-
زن، مردی ثروتمند یا زیبا یا حتی شاعر نمیخواهد. او مردی میخواهد که چشمانش را بفهمد آن گاه که اندوهگین شد با دستش به سینه اش اشاره کند و بگوید: اینجا سرزمین توست! -نزار قبانی
-
اگر روزی جز شادی تو، چیز دیگری ازت خواستم به عشق من به دستانت شک کن. -نامه ها، عباس معروفی
-
نداشته هایم را فراوان دوست دارم، مثل تو ...
-
قبل از تو چیزهایی از دست دادم و بعد از تو همه چیز را از دست خواهم داد... -نامه غسان کنفانی به غاده السمان
-
و کافیست که تو قیافهی ناشادی بگیری تا من همهی شادی ها و خوشبختی های دنیا را در خطوطِ درهم فشردهی آن چهرهای که خدا می داند چقدر دوستش میدارم، گم کنم! -نامه احمد شاملو به آیدا
-
می خواهمت و این خواستن قابل تحمل نیست... -بخشی از نامه فروغ فرخزاد به ابراهیم گلستان
-
زیبا باش و لبخند بزن. به خودت بیتوجه نباش. دلم میخواهد خوشحال باشی. تو هرگز زیباتر از آن شبی نبودی که گفتی خوشحالی. -نامه آلبر کامو به ماریا کاسارس
-
و من خودم را با خستگی تمام از میان این فصل عبور می دهم، فقط به این امیدِ نورِ کم سویی که در دوردست ها می درخشد. -نامه اولگا کنیپر به آنتوان چخوف، ۱۰ فوریه؛ مسکو
-
آنقدر دلم گرفت که میديدم در غیاب تو همان کوه و تپه، همان پستی و بلندیها، همان درختها و جویها هستند، من هم هستم، ولی تو نیستی. -نامه جلال آلاحمد به سيمين دانشور
-
به ماه چشم دوختم، با این امید که ممکن است تو هم ماه را ببینی... -نامه عزیز نسین به مرال چلن
-
هنگامی که آدم چیزی برای "بوسیدن" نداشته باشد سیگار ضروری میشود... -یادداشت ها، فروید
-
برای من نامه بنویس؛ شاید این نامهها اندکی از بار رنج و غم من بکاهد. این بهترین وسیلهای است که ما میتوانیم به واسطه آن رازهای قلبیمان را آشکار سازیم. -نامه ها، فروغ فرخزاد
-
عقل، عقلِ من است و فکر تویی قلب، قلبِ من است و نبض تویی... -نامه ها نزار قبانی
-
از عشق، از شوق، از همه چیز کناره گرفتم. دیگر در جرگه مردهها به شمار میآیم. -یادداشت ها، صادق هدایت
-
به تمامِ سلول هایم وارد شدی... -نامه ها، نزار قبانی
-
پهلوی تو که نباشم بازم پهلوی توام، یعنی یک شهرِ دیگه که باشم دلم چسبیده به تو. -نامه ها، شاهرخ مسکوب
-
پهلوی تو که نباشم بازم پهلوی توام، یعنی یک شهرِ دیگه که باشم دلم چسبیده به تو. -نامه ها، شاهرخ مسکوب
-
پرده ها را کشیدم و زنگِ در را با پارچههای کهنه پوشاندم. تلفن را توی یخچال گذاشتم و سه روز تمام در تخت خواب ماندم و بهتر از همه این بود که کسی اصلا دلش برایم تنگ نشد! -یادداشت ها، چارلز بوکوفسکی
-
تو اما وارد رگهایم شدی و همه چیز تمام شد. و خیلی سخت است بخواهم از تو شفا یابم... -نامه ها، غسان کنفانی
-
"عِندَما يُريدون الحب يأتون بأجمل الكلمات لاختِراق القُلوب ومَتى يُريدونَ الذهاب إنَهُم يبحثون عَن أقل الأعذار لكسر القُلوب" آن هنگام که خواهانِ عشقاَند زیباترین واژهها را میآورند ،برای نفوذ در قلبها و آنگاه که میخواهند بروند ،پیِ کمترین بهانهها هستند «برای شکستنِ دلها» -یادداشت ها، نزار قبانی
-
تا چه مایه اندوهناک و دشوار میتواند باشد عالم وقتی تو هیچ بهانهای برای حضور در آن نداشته باشی... -یادداشت ها، محمود دولت آبادی
-
دیشب خواب تو را دیدم عزیزترین! میدانی کجا؟ در کوپهی قطاری، ما در سفر بودیم و تو مرا بوسیدی و من از خواب بیدار شدم. یعنی به زودی می آیی، مگر نه؟ -نامه آنتوان چخوف به اولگا کنیپر
-
کاش تولد من هم میماند برای بعد به کجای دنیا بر میخورد؟ -یادداشت ها، عباس معروفی