رفتن به مطلب
ثبت نام/ ورود ×
کارگاه آموزش رمان نویسی(ظرفیت 15 نفر) ×
انجمن نودهشتیا

تمامی فعالیت ها

این جریان به طور خودکار بروزرسانی می شود

  1. ساعت گذشته
  2. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    ‏تو زیباترین حزن من بودی. عزیزترین زخمم بودی. و این که با افعال گذشته از تو یاد می‌کنم، غم‌انگیزترین شکل انقراض است که برگزیده‌ام... -حمید سلیمی
  3. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    چشمان خیس‌ات را می‌بوسم نازنین دلواپسِ آینده نباش. این شب‌ها میگذرد و می‌رسد روزی که در آغوشِ هم از سَرِ شوق گریه سر می‌دهیم...! -علی سلطانی
  4. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    سیمای آرام و دلنشین رودخانه، از من طلب بوسه‌ای کرد. -نامه‌ی خودکشی لنگستون هیوز
  5. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    چشم خود بستم که دیگر چشم مستش ننگرم ناگهان دل داد زد: دیوانه من میبینمش! -شهریار
  6. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    دلخوش نشسته ام که تو شاید گذر کنی؛لعنت به شایدی که مهیا نمی شود... -لنگرودی
  7. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    + چطور میتونی با کسی خداحافظی کنی وقتی نمیتونی زندگی رو بدون اون تصور کنی؟ -من خداحافظی نکردم؛ من فقط رفتم... -MY BLUEBERRY NIGHTS
  8. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    گفت: بی‌معرفت! چجوری عواطف و خاطرات را قورت دادی؟ هسته‌ی آلبالو که نبود! -عباس‌ معروفی
  9. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    «أتَعلمُ مَا هُوَ الحَنين؟ الحَنينُ هُوَ حينَ لَا يَستطيعُ الجَسدُ أن يَذهبَ حَيثُ تَذهبُ الرُّوح ...» می‌دانی "دلتنگی" چیست؟ دلتنگی آن است که جسمت نتواند به آنجایی برود که جانت به آنجا می‌رود... -محمود درویش
  10. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    باید بدانی که وسط بوی گوگرد و باروت، در این روزها که همه‌ی راه‌ها بسته است و نمی‌توانم صدایت را بشنوم یا چیزی برایت بفرستم، در این جنگ که نفس‌های آخرش را می‌کشد، هر لحظه به یاد تو بودم. این فقط یک جنگ نیست رز. این تقابل به تمام معنای خیر و شر است. دوستان‌ ما بیهوده کشته نشده‌اند و من بیهوده از تو دور نیستم. -نامه‌ ای از سربازان جنگ‌‌جهانی دوم
  11. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    یالوم تو کتاب وقتی نیچه گریست میگه: «رویای عشقی رو دارم که فراتر از اشتیاق پیوستن دو تن باشه...»
  12. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    جایی که تو باشی خبر از خویشتنم نیست ... -شفیعی کدکنی
  13. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    به من در عُمقِ نگاهت،که ناکجای جهان است، وطن بده! - افشین یداللهی
  14. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    من از تو می‌مُردم، اما تو زندگانیِ من بودی‌... -فروغ فرخزاد
  15. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    من در پی خویشم به تو بر میخورم اما! -هوشنگ‌ ابتهاج
  16. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    بیشتر از هرچیز دلم می‌خواست، می‌توانستم‌‌ روحم را در چشمانم بگذارم و تا ابد تا هنگام مرگم، به تو‌ نگاه کنم… -آلبرکامو| نامه به ماریا کاسارس
  17. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    از خویش گریزانم و سویِ تو شتابان... -شفیعی کدکنی
  18. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    از انکارها خسته ام،بیا بنشین کنارم و بگو چقدر مرا دوست میداري؟ -الهام پورعبدالله
  19. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    تو را باید خواند با لذت مثل یک کتاب شعرقدیمی از کتابخانه ی پدر بزرگ... -حامد نیازی
  20. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    دلم میخواست چیزِ محکمی بهش بگویم که بداند چقدر دوستش دارم؛ گفتم: تو مسیحِ منی... -عباس معروفی
  21. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    تو می‌توانستی به چشمانم نگاه کنی و گلویم را با چاقوی تیزی ببُری و من می‌توانستم در آخرین نفس از تو به‌خاطر خونی شدن دست‌هایت معذرت بخواهم... -الیاس علوی
  22. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    زیبایی؛ همچون پراکندگی یک ایل در کوهستان، همچون گذر یک رودخانه. زیبایی؛ همچون قایقی در غروب یک دریا، همچون قطاری در عمق سبز یک دره. زیبایی؛ همچون رقص دود سیگار. در زیبایی‌ات رفتنی نهفته است... -علیرضا قاسمیان خمسه
  23. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    «همه را مدیون توام...زمانی که تو را ملاقات کردم ویران شده بودم...تو مرا ساختی، دستم را گرفتی و بلند کردی.. من هم تو را مثل یک تکه نان بوسیدم، روی پیشانی‌ام گذاشتم و عزیز و مقدس دانستمت... و عشق پدیدار شد، عشق...» -جمال‌ ثریا | نامه به زحل
  24. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    ابتدا فکر می کردم شاید یک اتفاق ساده باشد تا اینکه بعد از او هیچ اتفاق دیگری در من رخ نداد. -مهدی کیانی مهر
  25. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    درست آنجا که ترکم کرده‌ای، ایستاده‌ام. اما همانند زمانی که ترکم کردی نیستم. بسیار تغییر کرده‌ام و یاد گرفته‌ام انسان‌ها برای جمع شدن پیکرشان، نیاز مبرم به فروپاشی عمیق دارند. برای فرو‌پاشیدنم از تو بسیار ممنونم. -جمال ثریا
  26. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    من دیروز، حتی هفته پیش و یا ماه پیش بلکه حتی سال پیش، نزدیک به فروپاشی بودم، چون تو کنارم نبودی... -دیدم ماداک، سیامک تقی زاده
  1. نمایش فعالیت های بیشتر
×
×
  • اضافه کردن...