تمامی فعالیت ها
این جریان به طور خودکار بروزرسانی می شود
- ساعت گذشته
-
سلامٌ على البعيدين وهم الأقرب... +سلام بر کسانی که دورند ولی به ما نزدیکترینند...
-
«و چنین از دنیایی که یا قلبم باید بشکند و یا باید بدل به سرب شود، کوچ میکنم.» -یادداشت خودکشی نیکلاس کامفورت| 13 آوریل 1794
-
پیامهای عاشقانه با خودش نداشت. او خودش یک پیام عاشقانه بود. -السّاندرو باریکّو
-
عزیزِ من! زندگی بدون روزهای بد نمیشود؛ بدون روزهای اشک و درد و خشم و غم. اما روزهای بد، همچون برگ های پاییزی، باور کن که شتابان فرو میریزن و در زیر پاهای تو اگر بخواهی، استخوان میشکنند و درخت استوار و مقاوم برجای میماند. عزیزِ من! برگهای پاییزی بی شک در تداوم بخشیدن به مفهوم درخت و مفهوم بخشیدن به تداوم درخت، سهمی از یاد نرفتنی دارند... -نادر ابراهیمی، چهل نامه کوتاه به همسرم
-
دوستت میدارم دوستت میدارم یک لحظه از مقابل چشمم دور نمیشوی، نفسم از یادت میگیرد و خونم در قلبم طغیان میکند. -نامه فروغ فرخزاد به ابراهیم گلستان
-
دلم پیش توست و امروز بیشتر از همیشه حاضرم بهترین داشتههایم را بدهم تا بتوانم تو را با تمام غمم ببوسم. -نامه آلبر کامو به ماریا کاسارس، ۱۵ ژانویه ۱۹۴۶
-
«و چنین از دنیایی که یا قلبم باید بشکند و یا باید بدل به سرب شود، کوچ میکنم.» -یادداشت خودکشی نیکلاس کامفورت| 13 آوریل 1794
-
در غیاب تو درِ دنیا را به روی خود بستهام. یعنی من عملا نبستهام، خودش بسته شده است. دنیایی که تو در آن نیستی، میخواهم اصلا نباشد... مرا بگو که اینقدر خرم و نمیفهمم که نوشتن این مطالب خیال تو را ناراحت میکند. اصلا مردهشور مرا ببرد که به قد و قواره زندگی تو تراشیده نشدهام. -نامه جلال آل احمد به سیمین دانشور، دی ماه ۱۳۳۱
-
چقدر میتوانم بیدار شوم و ببینم که پهلویم نیستی و زندگیام یخ کرده و منجمد است... چقدر؟ تا کی؟ تا کجا؟ -نامه فروغ فرخزاد به ابراهیم گلستان
-
به هرحال این اوضاعی است که می بینید و تفسیر لازم ندارد.ما هم می سوزيم و می سازيم. قسمتمان اين بوده يا نبوده ديگر اهميت ندارد. سگ بريند روی قسمت و همه چيز. -نامه صادق هدایت به حسن شهید نورایی
-
درست آنجا که ترکم کردهای، ایستادهام. اما همانند زمانی که ترکم کردی نیستم. بسیار تغییر کردهام و یاد گرفتهام انسانها برای جمع شدن پیکرشان، نیاز مبرم به فروپاشی عمیق دارند. برای فروپاشیدنم از تو بسیار ممنونم. -جمال ثریا
-
عشق را در سرم دفن کردم؛ از من پرسیدند چرا سرم شکوفه داده است؟ -هالینا پوشویاتوسکا
-
بهار را دنبال می کنم به دست های تو می رسم... -شمس لنگرودی
-
بعد از من هرکه تو را ببوسد روی لبت نهال کوچک انگوری خواهد یافت که من کاشتهام… -نزار قبانی
-
چنان دستم تهی گردیده از گرمای دست تو که این یخکرده را از بیکسی «ها» میکنم هر شب دلم فریاد میخواهد، ولی در انزوای خویش چه بیآزار با دیوار نجوا میکنم هر شب... -محمدعلی بهمنی
-
چنان دستم تهی گردیده از گرمای دست تو که این یخکرده را از بیکسی «ها» میکنم هر شب دلم فریاد میخواهد، ولی در انزوای خویش چه بیآزار با دیوار نجوا میکنم هر شب... -محمدعلی بهمنی
-
دارد همه چیز آن که تو را داشته باشد... -صائب تبریزی
-
تو را دوست داشتم در حالی که دور بودی ولی نزدیکترین به قلبم! -محمود درویش
-
میترسم از آن روز که تو را بیش از توانت دوست بدارم. -فاروق جویده
-
باز با گریه به آغوش تو بر می گردم چون غریبی که خودش را برساند به وطن -فاضل نظری
-
من که اصراری ندارم تو خودت مختاری یا بمان یا که نرو یا نگهت میدارم! -محسن مرادی
-
ای كاش میتوانستم بگويم كه با من چه میكنی. تو جانی در جانم میآفرينی. تو تنها سببی هستی كه به خاطر آن روزهای بيشتر، شبهای بيشتر و سهم بيشتری از زندگی میخواهم. تو به من اطمينان میدهی كه فردايی وجود دارد... -جبران خليل جبران
-
تا صدایت گوشهایم را نوازش میکند ... تار و سنتور و نی و آواز میخواهم چه کار؟ -شهریار
-
دردِ ما را در جهان درمان مبادا بی شما... -مولانا
-
از تو بیزارم هِنری؛ زیرا نیک میدانم هیچکس را هیچوقت چنان دوست نداشتم که تو را. دلتنگ صدای تو ام، دستانت، آغوشت، بدنت، مهربانی ات، خوی وحشی ات، خوی نیکت و بیش از همه دلتنگ دوستی مان... -نامه آنائیس نین به هنری میلر