تمامی فعالیت ها
این جریان به طور خودکار بروزرسانی می شود
- ساعت گذشته
-
تو درختی، من آب. من کنار تو، آواز بهاران را می خندم و می خوانم، می گريم و می خوانم. با تو بودن خوب است. تو قشنگی. -منوچهر آتشی
-
به چشمهایم زل زد و گفت: «با هم درستش میکنیم» چه لذتی داشت این با هم، حتی اگر با هم، هیچ چیزی درست نمیشد... -لیلیان هلمن
-
دونك لستُ سوى قطرة المطر الضائعة في سيل... «بى تو چيزى جز قطرهىِ بارانى گم شده در سيلاب نيستم...» -غسان كنفانی
-
چنان دل بسته ام کردی که من با چشم خود دیدم؛ خودم می رفتم اما سایه ام با من نمی آمد... -ابراهیم خطیبی
-
دلم می خواهد همه چیز را بگذارم و بروم طوری که کسی نداند من که هستم. مرا ببخش عزیزم، احساس وحشتناکی دارم. سوار قطار خواهم شد و تمامی وجودم را گریه خواهم کرد. -نامه اولگا کنیپر به آنتوان چخوف
-
شاید تصور کنی که تو را فراموش کرده ام، اما من پرونده ای قطور از خاطرات تو و خنده های به یاد ماندنی ات دارم... -نامه فدریکو گارسیالورکا به آنا ماریا
-
میخواهم از تو بنویسم. از نامِ تو که تکیهگاه حصارهای شکسته است. -پوشویاتوسکا
-
و تو عزیز هزار نفر میشوی اما عزیزِ دلِ عزیزت نیستی و این غم انگیز است... -عباس معروفی
-
ده از ده دوست دارمت هشت تا برای تو و یکی برای خندهات و یکی هم برای صدایِ تو اما چشم ها.... که هزار امان از چشم هایِ تو... -محمود درویش
-
- چرا رنجم می دهی؟ - چون دوستت دارم. - نه دوستم نداری. وقتی کسی را دوست داریم خوشی اش را می خواهیم نه رنجش را. -وقتی کسی را دوست داریم تنها یک چیز را می خواهیم: عشق را، حتا به قیمت رنج -پس تو به عمد مرا رنج می دهی؟ -بله، برای اینکه از عشقت مطمئن شوم... -ایتالو کالوینو، از کتاب بارون درخت نشین
-
من آنقدر با تو بوده ام که از بودن کنارِ دیگران سردم می شود... -احمد شاملو
-
شب بخیر عزیزم. تو را می بوسم، تو را به ازای تمامِ سال های بی تو می بوسم. -نامه آلبر کامو به ماریا کاسارس
-
کاش اینجا بودی، همین کنار خودم و من یادم میرفت که خسته ام، خرابم، ویرانم... -سید علی صالحی
-
از روزی که شناختمت، ماهیان در فضا پرواز میکنند، گنجشککان در آب شنا... و خروسها نیمهشب آواز میخوانند، لاکپشتها چون خرگوش میجهند و گرگ شادمانه با شنلقرمزی در جنگل میرقصد و مرگ خودکشی میکند اما نمیمیرد.. از روزی که شناختمت، همزمان میخندم و میگریم نیمی از عشقت روشنایی و نیم دیگرش تاریکیست، یک بام و دو هواست شاید برای همین است که همچنان دوستت دارم.. -غادة السمان
-
آدم نمیتواند تحمل کند، بالأخره باید داشت، انسانی را باید داشت که غم انسان را دریابد. -نامه غلامحسین ساعدی به طاهره
-
در رویا برای منی، در واقعیت رویای منی.. -نزار قبانی
-
مسیحای جوانمرد من! ای ترسای پیر پیرهن چرکین هوا بس ناجوانمردانه سرد است ... آی ... دمت گرم و سرت خوش باد سلامم را تو پاسخ گوی، در بگشای منم من، میهمان هر شبت، لولی وش مغموم منم من، سنگ تیپا خورده ی رنجور منم، دشنام پست آفرینش، نغمه ی ناجور نه از رومم، نه از زنگم، همان بیرنگ بیرنگم بیا بگشای در، بگشای، دلتنگم... -اخوان ثالث
-
میخواهم مثل تو باشم، یعنی زندگیام را بکنم و دورادور دوستت داشته باشم. نمیخواهم گوش به زنگ تلفنت باشم. نمیخواهم عشقم به تو دست و پایم را ببندد. میخواهم با هرکس که میخواهم، هر وقت که میخواهم، بدون عذاب وجدان خلوت کنم. حق با توست، زندگی بدون عذاب وجدان راحتتر است. من به زندگی این طور نگاه نمیکنم، اما چرا که نه؟ میخواهم امتحان کنم. مگر چه چیزی را از دست میدهم؟ یک مرد بزدل را؟ و چی به دست میآورم؟ لذت گهگاه در آغوش تو بودن را... فکرهایم را کرده ام. میخواهم امتحان کنم. -آنا گاوالدا
-
بوسه های ما نه گزاف بود، نه دروغ؛ پناه بود در برف و بوران... -احمدرضا احمدی
-
مادربزرگ اخرای عمرش می گفت: کسی رو دوست داشته باش که وقتی دوست داشتنی نبودی، دوست داشته باشه. -کریمی اعتماد
-
كل صباح لا يشرق صوتك فيه ليل منفي كئيب يصير فيه الاسبوع سبعة قرون. +هر صبحی که صدای تو در آن طلوع نکند، شبی تبعیدی و اندوهناک است که هفته در آن هفت قرن میشود. -غادة السمان
-
طعم صدا و درخشش چشمان خدا گونهات را در آن شب بینظیری که با هم بودیم حس میکنم... آه که چقدر بینظیر و ناگهانی و کوتاه بود. -نامه غسان کنفانی به غاده السمان
-
تو هنوز در زیباترین اتاقِ قلبِ منی. تمام روز اگر از هم رنجیده و دور باشیم باز هم، شب که خواب افتادهای رویت پتو میکشم...! -جمال ثریا
-
چنان دل بسته ام کردی که من با چشم خود دیدم؛ خودم می رفتم اما سایه ام با من نمی آمد... -ابراهیم خطیبی
-
شبها از فراقت دیوانه میشوم. وقتی که بیمار میشوی، یا زمانی که داغدار کسی هستی یا وقتی که در تنگنای زندگی گیر میکنی، من کیلومترها به دور از تو کاری از دستم بر نمیآید. مفهوم عجز و بیچارگی همین باید باشد. -نامه ناظم حکمت به پیرایه