تمامی فعالیت ها
این جریان به طور خودکار بروزرسانی می شود
- ساعت گذشته
-
دلم می خواهد همه چیز را بگذارم و بروم طوری که کسی نداند من که هستم. مرا ببخش عزیزم، احساس وحشتناکی دارم. سوار قطار خواهم شد و تمامی وجودم را گریه خواهم کرد. -اولگا کنیپر | نامه به آنتوان چخوف
-
من حتی در فکر هایم برای تو حاشیه های خوش آب و هوا می سازم تا جایی برای نشستن پیدا کنی. -یداله رویایی | نامه به پرویز اسلامپور
-
مادربزرگ اخرای عمرش می گفت: کسی رو دوست داشته باش که وقتی دوست داشتنی نبودی، دوست داشته باشه. -کریمی اعتماد
-
دردیست در این سینه که همزاد جهان است... -هوشنگ ابتهاج
-
« و من خودم را با خستگی تمام از میان این فصل عبور می دهم، فقط به امید نور کم سویی که در دوردست ها می درخشد. » -اولگا کنیپر | نامه به آنتوان چخوف
-
من شب، و تو مآه؛ به تو روشنم. -مولانا
-
« هر کس به اندازه ضربه هایی که خورده، تنهایی اش را محکم تر بغل کرده است. » -آلبر کامو
-
دلم میخواست خانه ات باشم که از خستگی هایت به من برگردی... -حمید سلیمی
-
من اینجا دلم سخت معجزه می خواهد و تو انگار معجزه هایت را گذاشته ای برای روز مبادا. -پل الوار | برگردان احمد شاملو
-
ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ؟ ﺩﯾﺮ ﺩﺭﯾﺎﻓﺘﻢ ﮐﻪ ﻣﺴﺌﻮﻝ ﻃﺮﺯ ﻓﮑﺮ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﻧﯿﺴﺘﻢ. ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻫﺮﮐﻪ ﻫﺮﭼﻪ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺑﮕﻮﯾﺪ! ﭼﻪ ﺍﻫﻤﯿﺘﯽ ﺩﺍﺭﺩ؟ ﻣﻦ ﺩﺭ ﻻﮎ ﺧﻮﺩ ﺭﺍﺣﺖ ﺗﺮﻡ؛ ﺁﻥ ﺟﺎ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺁﺭﺍﻡ ﻭ ﺑﯽ ﺩﻏﺪﻏﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩ. -فروغ فرخزاد
-
« فردا از آن ماست. چرا که نباشد؟ » -احمد شاملو
-
شب بخیر عزیزم. تو را می بوسم، تو را به ازای تمامِ سال های بی تو می بوسم. -آلبر کامو | نامه به ماریا کاسارس
-
دیروز وقتی کسی در حضور من، اسم تو را بلند گفت، طوری شدم که انگار گل رُزی از پنجره ی باز به اتاق پرت شده باشد... -ویسواوا شیمبورسکا
-
جنگ که تموم شه ازدواج می کنیم و در مزرعه ی ما گلهایی خواهد رویید به زیبایی تو، در رحم تو دختری خواهد بود شبیه تو... -نامه ای در جیب یک سرباز کشته شده..
-
همه ی آنهایی که مَرا می شناسند می دانند چه آدم حَسودی هستم و همه ی آنهایی که تو را می شناسند؛ لَعنت به همه آنهایی که تو را میشناسند... -نزار قبانی
-
فرانتس کافکا در «نامههایی به ملینا» مینویسه: عشق همین است عشق من؛ همین که تو چاقویی هستی که من دائما در زخمهایم پیچ و تابش میدهم.
-
هیچکس اندوهی را از دلم در نیاورد. من همیشه تک و تنها، در گوشه کناری همه را بخشیدم. -نیلگون مارمارا
-
« برنامهی دیگرم صحبت با توست، صحبتهایی که نوشتنی نیست، بیانکردنی نیست، بر سر زبان نیست، در میانِ جان است و جان را شیرین میکند. » -احمد قاسمی | نامه به اعظم صارمی
-
من در واقع چیز زیادی ندارم به تو بدهم؛ چای هست اگر مینوشی، من هستم اگر عشق میورزی، راه هست اگر رهگذری... -عاشیق ویسل
-
تو روشنی قلبِ منی. خودم را به هدر ندادهام. -نیما یوشیج | نامه به عالیه
-
حتی اگر با تو مخالف باشم در جبهه ی تو می مانم. پس نترس... -نامه ماریا به آلبر کامو
-
آن گونه در هم تنیده ایم که وقتی چشمانت را می بندی، من به خواب می روم. -پابلو نرودا
-
« برق چشمان تو رنج دنیا را از بین میبرد. » -فرانتس کافکا | نامه به میلنا
-
آدمیست دیگر، حتی در اقیانوس هم زنده می ماند اما گاهی در یک جرعه دلتنگی غرق می شود. -جمال ثریا ؛ سیامک تقی زاده
-
انسان همیشه احتیاج به چیزی، کسی دارد تا از پناهش آشیانه های هوشیار بسازد. -علی مراد فدایی نیا