رفتن به مطلب
ثبت نام/ ورود ×
کارگاه آموزش رمان نویسی(ظرفیت 15 نفر) ×
انجمن نودهشتیا

تمامی فعالیت ها

این جریان به طور خودکار بروزرسانی می شود

  1. ساعت گذشته
  2. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    بیا و سرت را بر سینه‌ام بگذار تا این زندگی به رنجی که می‌‌کشیم، بیارزد… -جمال ثریا
  3. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    ‏تو زیباترین حزن من بودی.عزیزترین زخمم بودی. و این که با افعال گذشته از تو یاد می‌کنم، غم‌انگیزترین شکل انقراض است که برگزیده‌ام... -حمید سلیمی
  4. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    مرا به باغ گونه هایت دعوت می کند وسوسه ای سرخ... -معصومه امیریان نور
  5. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    ‌دوست دارمش مثل دانه ای که نور را مثل مزرعی که باد را مثل زورقی که موج را یا پرنده ای که اوج را دوست دارمش... -فروغ فرخزاد
  6. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    ای موی پریشان تو دریای خروشان بگذار مرا غرق کند این شب مواج... -فاضل نظری
  7. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    جایِ قلبم را نمی دانستم، تا اینکه عاشقت شدم! -صادق هدایت
  8. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    جایِ قلبم را نمی دانستم، تا اینکه عاشقت شدم! -صادق هدایت
  9. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    جایِ قلبم را نمی دانستم، تا اینکه عاشقت شدم! -صادق هدایت
  10. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    بادی که وزید همه چیز را برد جز یادِ تو را که گردگیری کرد... -قدسی قاضیدنور
  11. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    ای كاش می‌توانستم بگويم كه با من چه میكنی. تو جانی در جانم می‌آفرينی. تو تنها سببی هستی كه به خاطر آن روزهای بيشتر، شب‌های بيشتر و سهم بيشتری از زندگی می‌خواهم. تو به من اطمينان می‌دهی كه فردايی وجود دارد... -جبران خليل جبران
  12. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    اَنتِ بِداخِلي اکْثَر منّي! +تو در مَن، از مَن فراوان تَری...
  13. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    روییدی در قلب من، بسان گل کوچکی که کنار دیوار میروید، همین قدر ناخواسته عاشقت شدم… -غادة السمان
  14. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    «صوتك مثل هدوء الشوارع بعد ليلة مطرها غزير…» +صدای تو چون آرامش خیابان‌ها پس از یک شبِ بارانی شدید است...
  15. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    «انت رسالة اعتذار الحیاة لي » +تو نامه‌ی عذرخواهیِ دنیا از منی... ‌
  16. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    زن‌ها را باید آهسته در آغوش کشید... آنها در زندگی آنقدر برای رسیدن به عشق انتظار کشیده‌اند که تمام تنهایی تنشان، ترک برداشته است. -نزار قبانی
  17. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    تو در آن سوی این کره خاکی هستی. روزهای تو شب پاریس است. تو به زمانی دیکر تعلق داری ولی بسیار به من نزدیکی... -نامه های عاشقانه یک پیامبر، جبران خلیل جبران
  18. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    سلامٌ على البعيدين وهم الأقرب... +سلام بر کسانی که دورند ولی به ما نزدیک‌ترینند...
  19. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    «و چنین از دنیایی که یا قلبم باید بشکند و یا باید بدل به سرب شود، کوچ می‌کنم.» -یادداشت خودکشی نیکلاس کامفورت| 13 آوریل 1794
  20. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    پیام‌های عاشقانه با خودش نداشت. او خودش یک پیام عاشقانه بود. -السّاندرو باریکّو
  21. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    عزیزِ من! زندگی بدون روزهای بد نمی‌شود؛ بدون روزهای اشک و درد و خشم و غم. اما روزهای بد، همچون برگ های پاییزی، باور کن که شتابان فرو می‌ریزن و در زیر پاهای تو اگر بخواهی، استخوان می‌شکنند و درخت استوار و مقاوم برجای می‌ماند. عزیزِ من! برگهای پاییزی بی شک در تداوم بخشیدن به مفهوم درخت و مفهوم بخشیدن به تداوم درخت، سهمی از یاد نرفتنی دارند... -نادر ابراهیمی، چهل نامه کوتاه به همسرم
  22. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    دوستت می‌دارم دوستت می‌دارم یک لحظه از مقابل چشمم دور نمی‌شوی، نفسم از یادت می‌گیرد و خونم در قلبم طغیان می‌کند. -نامه فروغ فرخزاد به ابراهیم گلستان
  23. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    دلم پیش توست و امروز بیشتر از همیشه حاضرم بهترین داشته‌هایم را بدهم تا بتوانم تو را با تمام غمم ببوسم. ‏-نامه آلبر کامو به ماریا کاسارس، ۱۵ ژانویه ۱۹۴۶
  24. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    «و چنین از دنیایی که یا قلبم باید بشکند و یا باید بدل به سرب شود، کوچ می‌کنم.» -یادداشت خودکشی نیکلاس کامفورت| 13 آوریل 1794
  25. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    در غیاب تو درِ دنیا را به روی خود بسته‌ام. یعنی من عملا نبسته‌ام، خودش بسته شده است. دنیایی که تو در آن نیستی، می‌خواهم اصلا نباشد‌... مرا بگو که اینقدر خرم و نمی‌فهمم که نوشتن این مطالب خیال تو را ناراحت می‌کند. اصلا مرده‌شور مرا ببرد که به قد و قواره زندگی تو تراشیده نشده‌ام. -نامه جلال آل احمد به سیمین دانشور، دی ماه ۱۳۳۱
  26. Taraneh

    ملّت عشق | نامه های عاشقانه

    چقدر می‌توانم بیدار شوم و ببینم که پهلویم نیستی و زندگی‌ام یخ کرده و منجمد است... چقدر؟ تا کی؟ تا کجا؟ -نامه فروغ فرخزاد به ابراهیم گلستان
  1. نمایش فعالیت های بیشتر
×
×
  • اضافه کردن...